#تلنگرانہ | 🔐✨
✍ توی مطب پزشک نشسته بودم و منتظر نوبت برای مادرم. خانمی کنارم بود، به من گفت: چه پولی در ميارن اين دکترا، فکر کن روزی پنجاه نفر رو که ويزيت کنه ميشه.... مشغول محاسبه درآمد تقريبی پزشک بود که پيرمردی از رو به رو گفت: چرا به اين فکر نمیکنين که امشب پنجاه نفر راحتتر میخوابن؟ پنجاه خانواده خيالشون آسودهتره!
حالم با اين حرف پيرمرد جان گرفت...
پيرمرد همچنان حرف میزد: هر اتومبيل گرون قيمتی که از کنارتون رد شد نگيد دزده، کلاهبرداره، بگيد الحمدالله که يک نفر از هموطنام ثروتمنده! فقير نيست، سر چهار راه گدایی نميکنه! نوش جونش!
" حال خيلی ها شايد عوض شد با اين حرف و نگاه قشنگ پيرمرد.
💥وقتی خدا بخواد بزرگی آدمی رو اندازه بگیره،
متر رو به جای قدش ، دور “قلبش” میگیره،
خدا نگاه زيبای ما را دوست دارد!♥️