اگر بيني كه نابينا و چاه است اگر خاموش بنشيني گناه است در اين جا خيلي نياز به دليل تعبّدي نيست. هر انسان سالم الفطره اي وقتي ببيند انسان ديگري در معرض خطر است، وجدان و فطرت به او اجازه نمي دهد آرام بنشيند. از بين رفتن احکام اسلام و رواج بدعت ها از هر نوع آتش سوزي بدتر است؛ چون خسارت آتش سوزي محدود است و نهايتاً به زندگي دنيائي ما ضرر مي زند و به هزاران سال نمي رسد؛ امّا عذاب آخرت محدود نيست. اگر کسي در چاه بي ديني افتاد، ضررش محدود نيست. حال چگونه وجدان انسان مي تواند قبول کند که ببيند کسي نزديک است دينش را از دست بدهد، و آرام بنشيند؟ ما اگر هيچ دليل تعبّدي هم نداشتيم، عقل و وجدان ما براي اين حکم کافي بود؛ چرا که: «فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْواها 6 » . خداوند اين اندازه شعور را به هر انساني داده که تشخيص دهد در اين گونه موارد وظيفه اش اين است که دست فرد در معرض خطر را بگيرد و نجاتش دهد. در زيارت امام حسين عليه السلام مي خوانيم: «... وَ بَذَلَ مُهْجَتَهُ فِ كيَ لِيَسْتَنْقِذَ عِبَادَكَ مِنَ الضَّ لَالَةِ وَ الْجَهَالَةِ وَ الْعَمَى وَ الشَّكِّ وَ ا رِالْتِيَابِ إِلَى بَابِ الْهُدَى مِنَ الرَّدَ ى ... 7 » : سيدالشهداء خون دلش آخرين خوني که از قلب مبارکش جاري شد را داد تا بندگان خدا را از جهالت نجات دهد. ما چگونه ادعا مي کنيم که شيعه اين امام هستيم در حالي که نسبت به ضلالت و گمراهي مردم بي تفاوت هستيم؟! هم دليل عقلي و وجداني و هم دلائل تعبدي و هم سيره بزرگان از همه مهم تر سيره سيدالشّهداء حکم مي کند که در چنين مواقعي نبايد بي تفاوت بود. شناخت هاي لازم براي مقابله با فتنه روشن شد که ما در باب فتنه سه نوع وظيفه داريم: 1. نسبت به خودمان؛ 2. نسبت به فتنه جويان؛ 3. نسبت به فتنه زدگان. براي عمل به وظيفه در اين عرصه، دست يابي به چند شناخت لازم است: - شناخت انواع فتنه؛ هر فتنه ويژگي هاي مخصوص به خود را دارد. شگردها و روش هاي فتنه جويان در هر نوع فرق مي کند و به دنبال آن روش مقابله با آن ها هم متفاوت است. علامه محمدتقي مصباح يزدي رحمت الله علیه