🌹
سردار شهیدی که در روز عید فطر جاویدالاثر شد.
✅
بخش سوم(پایانی)
مجتبی صالحیپور از واکنش همت در قبال مفقود شدن قهرمانی می گوید:
«... برکنار از عنصر شجاعتی که در اسماعیل قهرمانی در حد اعلا وجود داشت، عامل اخلاص در این بشر فوقالعاده قوی بود. کل بچههای تیپ و مخصوصاً گردان انصار او را به خاطر اخلاصش دوست داشتند. مشخصاً تا جایی که به یاد دارم حاج همت بین بچه هایی که از ابتدای تأسیس تیپ با خودش از پاوه به جنوب آورد، ۲ نفر را خیلی بیش از بقیه دوست داشت. یکی دکتر مجید حامدیان و دیگری اسماعیل قهرمانی. حامدیان با توجه به اینکه دانشجوی سال چهارم رشته پزشکی بود، در اداره واحد بهداری تیپ طی حمله الیبیتالمقدس در کنار مسئول این واحد، برادر ممقانی خیلی زحمت کشید و در مرحله دوم همان عملیات هم به شدت مجروح شد. قهرمانی هم برش عملیاتی فوق العاده زیادی داشت، در تمام رزمایشهای حساس تیب، طی فتحمبین و الیبیتالمقدس، او با بهرهگیری از همین عامل توانست ضربات مهلکی به دشمن وارد کند، ولی آنچه که همت را شیفتهی او کرده بود اخلاص بیحد و مرز قهرمانی و تواضع و فروتنی عجیب این مرد بود. به همین دلیل وقتی برای حاجی محرز شد که قهرمانی دیگر برنمیگردد و مفقود شده، خیلی متأثر شده بود. هر بار اسم قهرمانی را به زبان می آورد، آه عمیقی میکشید و لحظاتی به فکر فرو می رفت.»
📚منبع: مصاحبه با سرهنگ پاسدار مجتبی صالحیپور، ۱۵ مهر ۱۳۸۱، تهران.
محسن کاظمینی از حالوهوای جلسهی توجیهی همت با مسئولین ردههای ستادی تیپ ۲۷، در فرجام مرحلهی ۳ عملیاترمضان میگوید:
«... در آن جلسه، حاج همت از یک طرف به خاطر میزان خارقالعاده انهدام نیروی دشمن، مخصوصاً تانکهای ارتش عراق توسط بچه های تیپمان خیلی خوشحال بود، از طرف دیگر از بابت مفقود شدن جانشین فرماندهی تیپ، شهید اسماعیل قهرمانی بسیار محزون و ناراحت بود. البته حسن بزرگ همت در این بود که خیلی به ندرت غم و غصههایش را در جمع بچههای زیر دست بروز میداد و در عوض مدام بر دستاوردهای مثبت عملکرد آنها تأکید میکرد. این جوری سعی میکرد به قدر مقدور، از تضعیف روحیه و ایجاد حالت یأس و دلمردگی در جمع بچههایش جلوگیری کند. برای ما که اولین بار بود داشتیم کار کردن همت را در جایگاه فرمانده تیپ ۲۷ تجربه میکردیم، مشاهده آن همه صلابت روحی و برخورد مثبت و مسئولانه با مصائب اجتنابناپذیر جنگ، واقعاً طمینان بخش و آموزنده بود. همگی خوب میدانستیم که حاجی چقدر به قهرمانی علاقه داشت؛ از بهار سال ۵۹ در جبههی «پاوه» تا آن صبحی که قهرمانی به سمت کانال پرورش ماهی رفت و دیگر برنگشت حاج همت دوش به دوش آن شهید بزرگوار جنگیده بود و همین تجربه سه سال نبرد با ضد انقلاب در کردستان و ارتش عراق در غرب و جنوب، آن دو را سخت به همدیگر دلبسته کرده بود. خب، به رغم تمامی این واقعیتها، همت با مصیبت مفقود شدن قهرمانی خیلی بردبارانه کنار آمد. حاجی بود دیگر؛ دنیایی حزن و غصه را توی دلش تلنبار میکرد و هر چه سرخوشی و امید شادمانی بود در چهره اش به نمایش میگذاشت. همین خصلتها از او در نظر بسیجی ها، حاج همت ساخته بود. در آن جلسه، حاجی یک لحظه از قهرمانی یاد کرد و آه عمیقی کشید. همین، ولی خدا گواه است با آن آهی که کشید چنان دلهای حضار را سوزاند که توی چشم همه ما اشک جمع شد.»
📚منبع: نوار مصاحبه با سردار سرتیپ پاسدار محسن کاظمینی، ۲۵ مهر ۱۳۸۲، اهواز.
علی مطلبزاده، فرمانده گروهان هجرت گردان انصار الرسول:
«... شخصاً فکر میکنم یکی از مسائلی که در افت روحی شماری از بچههای گردان انصار تأثیر گذاشت، مسئله مفقود شدن برادر، اسماعیل قهرمانی در خط مقدم حین تلاش برای انتقال گردان حبیب به عقب بود. بچهها از وقتی منطقه آمدند تا شب حمله که حاج همت رسماً برادر قهرمانی را به عنوان جانشین تیپ معرفی کرد مدام با قهرمانی دمخور بودند و دلبستگی شدیدی به او پیدا کرده بودند. کنار آمدن با این شوک روحی برای آنها خیلی سخت بود، خیلی! البته برادر خالصی و برادر مرادی تلاش می کردند با حضور در جمع بچهها و طرح صحبتهای امیدبخش، به نیروها روحیه بدهند، ولی خلاء قهرمانی به این سادگی برطرف نشد.»
📚منبع: نوار مصاحبه راوی تیپ ۲۷ با علی مطلب زاده، ۱۳ مرداد ۱۳۶۱.
❤️
ولادت: ۲۳ اردیبهشت ۱۳۴۰ در روستای اردها، شهرستان سراب در استان آذربایجان شرقی.(مهاجرت به شهر گنبدکاووس در استان گلستان، در دوران کودکی).
❤️
شهادت: ۳۱ تیر ۱۳۶۱ در پایان مرحلهی سوم علمیات رمضان در دشت زید و حین عقب نشینی رزمندگان در روز عید سعید فطر.
📚
منبع: کتاب ضربتمتقابل(کارنامهی عملیاتی تیپ ۲۷ محمدرسولالله در عملیات رمضان)،
صص ۳۶۵، ۳۶۶، ۳۷۶، ۳۷۷، ۳۷۹، ۳۸۰، ۴۱۱ و ۴۵۵.
🕊شادی روح پاکش حمد و سوره و صلواتی قرائت کنیم.
eitaa.com/revaayatgar