هدایت شده از پشتیبانی
8.7M حجم رسانه بالاست
از کلید مشاهده در ایتا استفاده کنید
ما بچه مدرسه ایهای قدیمی پاکن هایی ز پاکی داشتیم یک تراش سرخ لاکی داشتیم کیفمان چفتی به رنگ زرد داشت دوشمان از حلقه هایش درد داشت گرمی دستانمان از آه بود برگ دفترهایمان از کاه بود تا درون نیمکت جا می شدیم ما پر از تصمیم کبری می شدیم با وجود سوز و سرمای شدید ریزعلی،پیراهنش را می درید کاش می شد باز کوچک می شدیم لااقل یک روز کودک می شدیم!!!! ‌ ‌ 🌷به ما بپیوندید 👇👇👇👇👇 🆔 @RANGAAARANG