••📚🔗 [ ] 🪴 کم کم داشتم بهش عادت میکردم⏳ مدام برام نحوه استفاده داروهای گیاهی رو میفرستاد.. اوایل با اکراه قبول میکردم🙃 اما بعدش با شوق و ذوق استقبال میکردم.. دیر اومدن های کیوان هم تقریبا دائمی شده بود چند باری باهاش بحث کردم..💢 گفتم خسته شدم از این وضعیت؛ تنهایی کلافه ام میکنه...🤯 اونم مدام میگفت خب چیکار کنم تو این اوضاع بیکاری و اقتصاد خراب.. توقع داری کارمو از دست بدم بیام بشینم تو خونه کنار تو؟!😟 صد بار بهت گفتم بچه دار بشیم قبول نکردی.. گفتم چرا هر چی میشه پای بچه رو میکشی وسط؟!😡 مگه برا فرار از تنهایی باید مادر بشم!!! همین بحثای بیخود و بی جهت من با کیوان،جرقه راحت حرف زدن با افشین رو روشن و روشن تر کرد!⚠️ انگار مجوز درد و دل با افشین برام امضا شد! بحثایی که بین من و کیوان پیش میومد؛همه رو برا افشین تعریف میکردم😓 اونم با حوصله تمام گوش میکرد.. و با حرفاش آرومم میکرد!🔮 این اولین بار بود با جنس مخالف به غیر از همسرم صحبت میکردم و انقدر راحت سبک میشدم!😣 نه بحثی در کار بود.. نه تشری.. نه حرف بچه ای که من بهش آلرژی پیدا کرده بودم! متاسفانه ارتباطمون بیشتر شد..📊 ساعت ورود و خروج کیوان رو بهش گفته بودم،تا توی اون زمان پیام نده..! اونم زمانی که سرکار بود و بیرون از خونه بهم پی ام میداد..📲 همه چت ها رو هم قبل اومدن کیوان پاک میکردم. پیام خاصی بینمون نبود،اما خودم خوب میدونستم که کارم اشتباهه!❌ برا همین چندین بار از ترسم چک میکردم تا خیالم راحت باشه که پیاما پاک شده..! رفته رفته پیامهای افشین از درد و دل و کمک فراتر رفت..‼️ 📌ادامه دارد... 📲 ♡کـانـالــ ترکــ♡ـ گناه ( رهاشو ) http://eitaa.com/joinchat/800784391C7b124b340c ❤️برای ترک گناهاتون بیاید👆🏼