••📚🔗 [ ] 🪴 روز به روز از کیوان فاصله میگرفتم‼️ و به افشین نزدیکتر میشدم.. چند وقت بعد افشین دوباره ابراز علاقه کرد؛توقع داشت منم هم متقابلا اینکارو انجام بدم!!! نمیدونم چرا،اما اینبار ترسی وجودم روفراگرفت..⚠️ ترسیدم از این دوستت دارم های تایپ شده توی صفحه ی گوشی..⛔️ ترسیدم از اینکه دلم بی هوا بلرزه...❌ ترسیدم از اینکه کسی بهم میگه دوستت دارم که نامحرمه و همسرم نیست!!!🚫 ترسیدم و لرزیدم...🔻🔺 تمام تنم می لرزید...💢 تا ساعات ها جواب افشین رو ندادم اون مدام پیام میفرستاد اما من گوشه خونه کز کرده بودم و زل زده بودم به نقطه ای نامعلوم... حس کردم سقوط کردم🕳 سقوط آزاد..🎢 اما چطور نفهمیده بودم؟! تمام مکالمه روزای اول یادم بود همش گفته بودم درست نیست!❌ یعنی چی درد و دل.. من همسر دارم!! وای من همسر د ا ر م😢 به اسم همسر که رسیدم بغضم ترکید های های گریه کردم😭 انقدر گریه کردم تا کمی آروم شدم توی آینه خودمو نگاه کردم،چشمام قرمز شده بود🤧 همش تو فکر بودم شب کیوان منو با این چشمها ببینه،چی بهم میگه...😓 به افشین گفتم اگر یه کلمه دیگه حرف از علاقه بزنه؛دیگه تو اینستا نمی مونم بزور قبول کرد!😥 میخواستم همون شب از دنیای مجازی بیام بیرون.. اما وابستگی کار دستم داده بود!!!😰 سخت بود یهو از کسی که 3ماه تمام برا دردودلام وقت گذاشته بود و گاهی کمکم کرده بود دل کند! مثل معتادی شده بودم که هی میگفتم از فردا، از فردا دیگه ترک میکنم😔 آروم آروم روزای چت کردنمون رو کم کردم؛بعدش تایم چت ها رو..📊 دیگه استرس و اضطراب سراغم نمی اومد.. ترس چک شدن گوشیمو نداشتم..❌ حس میکردم یه پرنده ام.. پرنده ای که از قفس آزاد شده..🕊 📌ادامه دارد... 📲 ♡کـانـالــ ترکــ♡ـ گناه ( رهاشو ) http://eitaa.com/joinchat/800784391C7b124b340c ❤️برای ترک گناهاتون بیاید👆🏼