🔶ادامه پاسخ 👇👇👇 🔷ج ـ «شهابها» «شهابها» سنگهاى بسیار کوچک آسمانى هستند که گاه از اندازه فندق تجاوز نمى کنند، و به هر حال با سرعت شدیدى در مدار خاصى بر گرد خورشید در گردشند، و گاه که مسیر آنها با مدار کره زمین تقاطع پیدا مى کند، به سوى زمین جذب مى شوند. این سنگهاى کوچک بر اثر شدت برخورد با هوائى که زمین را احاطه کرده، به خاطر سرعت سرسام آورى که دارند، داغ و برافروخته و مشتعل مى شوند، و ما به صورت یک خط نورانى زیبا در لابلاى جو زمین آنها را مشاهده مى کنیم، و از آن به تیر شهاب تعبیر مى نمائیم. و گاه تصور مى کنیم که ستاره دوردستى است که سقوط مى کند، در حالى که شهاب کوچکى است که در فاصله بسیار نزدیکى آتش گرفته، و سپس خاکستر مى شود. مدار گردش شهابها با مدار زمین در دو نقطه تماس دارد، به همین دلیل در مرداد ماه و آبان ماه که دو نقطه تقاطع دو مدار است شهابها بیشتر دیده مى شوند. ❗️دانشمندان مى گویند: اینها بقایاى ستاره دنباله دارى است که بر اثر حوادث نامعلومى منفجر و از هم شکافته شده است. ❗️این هم نمونه دیگرى از انشقاق در کرات آسمانى. به هر حال مسأله انفجار و انشقاق در کرات آسمانى امرى بى سابقه نیست، و هرگز از نظر علم محال نمى باشد، تاگفته شود اعجاز به محال تعلّق نمى گیرد. اینها همه در مورد انشقاق است ولى بازگشت آن، به حال معمولى، بر اثر نیروى جاذبه اى که میان دو قطعه وجود دارد کاملاً امکان پذیر است. 🔷گرچه در هئیت قدیم که بر محور عقیده «بطلمیوس» و افلاک نه گانه پوست پیازى اش، دور مى زد، چنان این افلاک بلورین به هم پیوسته بودند که خرق و التیام آنها از نظر جمعى محال بود، و لذا پیروان این عقیده هم معراج جسمانى را منکر بودند، و هم شق القمر را، چرا که موجب شکافته شدن و سپس التیام در افلاک بود، ولى امروز که فرضیه هیئت بطلمیوسى به دست افسانه ها و اسطوره هاى خیالى سپرده شده، و اثرى از آن افلاک نه گانه باقى نمانده زمینه اى براى این سخنان باقى نیست. شاید این نکته نیاز به یادآورى ندارد که شق القمر، تحت یک عامل طبیعى معمولى صورت نگرفت، بلکه جنبه اعجاز داشت، ولى چون اعجاز به محالات تعلق نمى گیرد منظور در اینجا بیان امکان این مطلب بود (دقت کنید). 📚تفسیر نمونه ج23 ص16 ❗️ایراد دیگری که بعضی از نا اگاهان به مساله شق القمر دارند این است که اگر این امر حقیقتی داشت با آن همه اهمیتی که دارد باید در تواريخ جهان ثبت گردد، در حالى كه چنين نيست . 🔷 ولى براى اينكه روشن شود اين ايراد تا چه حد قابل اهميت است ، بايد تجزيه و تحليلى روى جهات مختلف اين مساءله صو‌رت گيرد: 🔷الف - بايد توجه داشت كه ماه همواره در نيمى از كره زمين قابل رؤ يت است ، نه در تمام آن ، بنابراين نيمى از مردم روى زمين از اين حساب خارجند. 🔷 ب - در نيمى از همين نيم كره نيز اكثريت قريب به اتفاق آنها در خوابند، زيرا بعد از نيمه شب است ، به اين ترتيب تنها يك چهارم مردم جهان مى توانند از چنين حادثه اى با خبر شوند. 🔷ج - در بخش قابل رؤ يت نيز هيچ مانعى ندارد كه قسمتهاى قابل توجهى از آسمان ابرى ، و چهره ماه با ابر پوشيده شده باشد. د - حوادث آسمانى در صورتى جلب توجه افراد مى كند كه يا مانند صاعقه ها تواءم با سر و صداى شديد باشد، يا مانند خسوف و كسوف كلى نور به طور كامل قطع شود، آن هم براى يك مدت نسبتا طولانى . به همين دليل در خسوفهاى جزئى و ماه گرفتگيهاى مختصر اگر قبلا از طرف منجمين اعلام نشود كمتر كسى با خبر مى گردد، و حتى گاه بسيارى از مردم از خسوف كلى نيز بى خبر مى مانند. تنها دانشمندانى كه اجرام آسمانى و ماه را رصد مى كنند و يا كسانى كه تصادفا چشم آنها به آسمان بيفتد ممكن است از چنين جريانى با خبر شوند، و عده اى ديگر را نيز با خبر سازند. ❗️بنابراين چنين حادثه كوتاه مدتى آنطور كه ابتدا تصور مى شود مايه جلب توجه عمومى مردم جهان نيست ، مخصوصا مردم آن زمان كه اصولا براى اجرام آسمانى اهميت كمترى قائل بودند. 🔷 ه - بعلاوه وسائل ثبت مطالب در تاريخ و نشر آن در آن زمانها محدود بود، و حتى تعداد باسوادها بسيار كم بودند، و كتابها خطى بود، مثل امروز نبود كه حوادث مهم ، برق آسا به وسيله راديوها و تلويزيونها و مطبوعات در سراسر جهان نشر شود. با توجه به اين جهات و جهات ديگر هرگز نمى توان از عدم ذكر اين حادثه در غير تواريخ اسلامى تعجب كرد، و آنرا دليل بر نفى آن گرفت . 📚همان منبع ❗️از انچه گذشت روشن شد که این قضیه در تاریخ واقع شده است نه انکه زمان وقوع آن در آستانه قیامت باشد https://telegram.me/Rahnamye_Behesht