🤔 ❔عقیل عاشمی ؛ گر حضرات ابوبکر و عمر و عثمان دنیاپرست بودند چرا مثل حضرت علی خلافت را به فرزندانشان نسپردند ❗️❗️ 💠💠 👌مطابق عهد نامه ای که میان سران نفاق در زمان حیات پیامبر گرامی بسته شده است ، آنان عهد و پیمان کرده بودند که از رسیدن خلافت به اهل بیت پیامبر علیهم السلام خود داری کنند و خلافت را بین خودشان دست گردان کنند ، بر این اساس آنان چاره جز عمل به آن عهد نامه نداشتند تا بخواهند فرزندان خود را جانشین خود کنند ، از این عهد نامه در روایات ما به عنوان « الصحیفه الملعونه » یاد شده است که شواهد آن در کتب اهل سنت هم می باشد . ❕تفصیل جریان صحیفه ملعونه به نقل از روایات متعددی در بحار الانوار ج 28 ص 85 تا 129 آمده است که خلاصه جریان به نقل از حذیفه چنین است ؛ « اوّل كسانى كه بر غصب خلافت هم پيمان شدند ابو بكر و عمر بودند، و اساس و پايه ‏اى كه طبق آن پيمان بستند و ساير پيمانهايشان هم بر آن پايه بود اين بود كه «اگر محمّد بميرد يا كشته شود اين امر خلافت را از اهل بيتش بگيريم بطورى كه تا ما هستيم احدى از آنان به خلافت دست نيابد». 👌بعد از آن ابو عبيده جراح و معاذ بن جبل و در آخر سالم مولى ابى حذيفه هم به آنان پيوستند و پنج نفر شدند. اينان جمع شدند و داخل كعبه رفتند و در بين خود نوشته ‏اى در اين باره نوشتند كه: «اگر محمد بميرد يا كشته شود ...». و در تمام اين قضايا عايشه و حفصه جاسوس پدرانشان در خانه پيامبر بودند. ❕سپس ابو بكر و عمر جمع شدند و سراغ منافقين و آزادشدگان فرستادند و ما بين خود مشورت و نظر خواهى كردند و بر اين رأى متّفق شدند كه هنگام بازگشت پيامبر از حجة الوداع در گردنه «هرشى» كه در راه مكه در نزديكى جحفه است شتر حضرت را بر مانند و به اين طريق حضرت را بقتل برسانند. کسانی که اجرای نقشه را به عهد داشتند چهارده نفر بودند که تبوک هم این نقشه را عهده داشتند ولى اين نقشه آنان بر آب شد. ❕امير المؤمنين عليه السّلام از طرف خداوند در غدير خم منصوب شد و سپس پيامبر حركت كرد تا به گردنه «هرشى» رسيد و آن عده جلوتر رفتند و بر سر راه پنهان شدند، ولى اين بار هم خداوند آنان را مفتضح كرد و پيامبرش را حفظ نمود. وقتى وارد مدينه شدند همگى در خانه ابو بكر جمع شدند و در بين خود نوشته‏ اى نوشتند و آنچه در باره خلافت تعهّد كرده بودند در آن ذكر كردند، و اوّلين مطلب آن شكستن پيمان و ولايت على بن ابى طالب عليه السّلام بود، و اينكه خلافت از آن ابو بكر و عمر و ابو عبيده است و سالم نيز با آنان است و از اين عده خارج نمى ‏شود. ❕اين صحيفه دوم را سى و چهار نفر امضاء كردند كه چهارده نفر همان كمين‏ كنندگان در گردنه هرشى بودند كه عبارت بودند از ابو بكر و عمر و عثمان و معاويه و عمرو عاص و طلحه و ابو عبيده جراح و عبد الرحمن بن عوف و سالم مولى ابى حذيفه و معاذ بن جبل و ابو موسى اشعرى و مغيرة بن شعبه و سعد بن ابى وقاص و اوس بن حدثان و بيست نفر ديگر عبارت بودند از: ابو سفيان، عكرمه پسر ابو جهل، خالد بن وليد، بشير بن سعيد، سهيل بن عمرو، صهيب بن سنان، ابو الاعور اسلمى، صفوان بن اميّه، سعيد بن عاص، عيّاش بن ابى ربيعه، حكيم بن حزام، مطيع بن اسود مدرى و چند نفر ديگر كه هر كدام از اينان جمعيّت عظيمى را بدنبال خود داشتند كه سخنشان را مى‏ پذيرفتند و از آنان اطاعت مى‏ كردند. نويسنده اين صحيفه سعيد بن عاص اموى بود و در محرم سال دهم هجرت آن را نوشت. سپس آن را به ابو عبيده جراح سپردند و او آن را به مكه فرستاد. آن صحيفه همچنان در كعبه مدفون بود تا زمان عمر كه آن را از محلش بيرون آورد. ❕شواهد وجود این عهد نامه در منابع اهل سنت ؛ 1⃣ابی بن کعب در مسجد از عقد و عهدی می گفت که توسط امراء و فرماندهان بسته شد که به واسطه آن مردم گمراه شدند و می گفت اگر تا روز جمعه زنده باشم انچه از پیامبر در این رابطه شنیدم را می گویم که به ناگاه دیدند ابی از دنیا رفته است و ( توسط اصحاب عقد نامه ) کشته شده است . ❕حاکم نیشابوری نقل می کند ؛ « ابی بن کعب در مسجد می گفت به خدای کعبه سوگند که اصحاب عقد و پیمان هلاک شدند اما من بر آنان تاسف نمی خورم ( بلکه بر مردمی که گمراه شدند تاسف می خورم ) ، با تو پیمان می بندم که اگر تا روز جمعه زنده بودم آنچه از پیامبر شنیدم را می گویم و از سرزنش هیچ کس هم نمی ترسم . راوی می گوید منتظر روز جمعه بودم که وقتی روز پنج شنبه برای انجام کارهایم از منزل خارج شدم دیدم که مردم می گویند سید مسلمین ابی بن کعب از دنیا رفته است » 📚مستدرک علی الصحیحین ج 2 ص 226 ❕ابن سعد می آورد که ابی می گفت ؛ « به خدا سوگند اگر تا جمعه زنده بمانم سخنی را می گویم که برایم فرقی نمی کند مرا زنده بدارید یا بکشید ، روز جمعه دیدند که ابی از دنیا رفته است » 📚طبقات ابن سعد ج 3 ص 500 🔸ادامه👇