سوال با یه آتیست بحث می کردم در اثبات وجود خدا میگفت قبول دارم که در عالم نظم دقیقی است اما قبول ندارم این نظم از یه فاعل با شعور صادر شده بلکه خود بخود با یه انفجار به وجود اومده ✅پاسخ براى پى بردن به این رابطه (رابطه نظم و علم) و این که امکان ندارد این جهان منظم خود به خود به وجود امده باشد و حتما خداوندی عالم و توانا این عالم را به وجود اورده از چند دلیل مى توان کمک گرفت : ♦️ 1⃣نخست وجدان است: ♦️با اینکه بسیارى از علماى بزرگ و دانشمندان و مخترعان و هنرمندان چیره دست را هرگز ندیده ایم، و تنها اثرى از آنها به جاى مانده؛ ولى هنگامى که با این آثار، کتاب ها، صنایع، تابلوهاى نفیس، ساختمان هاى بدیع مواجه مى شویم؛ بدون احتیاج به هرگونه دلیل، به عقل و ذوق و علم و مهارت صنعتى و هنرى آنها اعتراف مى کنیم. حال چگونه می توانیم بگوییم عالمی به این بزرگی بدون انکه از منبع علمی صادر شده باشد وجود یافته است 2⃣براى اثبات این رابطه علاوه بر وجدان، از دلیل منطقى نیز مى توان کمک گرفت؛ ♦️ زیرا براى به وجود آمدن یک ساختمان منظّم حداقل باید در هفت مرحله انتخابگرى صورت گیرد. 👌مثلا اگر یک عمارت باشکوه و زیبا و محکم را در نظر بگیریم، نخست از نظر جنس مصالح، و بعد از نظر مقدار و کمیّت آن، و سوم از نظر کیفیّت این مصالح، و چهارم از نظر اشکال و اندازه هاى مختلف، و پنجم از نظر ایجاد هماهنگى در میان اجزاء، و ششم از نظر تناسب در میان آنها، و هفتم از نظر قرار گرفتن هریک از اجزاء در جاى مناسب خود باید انتخابى حساب شده داشته باشیم. ❗️این انتخابات هفت گانه هریک باید بر طبق علم و آگاهى و حساب و کتاب، و گاهى محاسبات بسیار دقیق انجام گیرد؛ و اینجا است که هرگاه با یک چنین عمارتى روبروت مى شویم یقین پیدا مى کنیم که سازنده آن بى شک علم و دانش و آگاهى فراوانى داشته است. ♦️حال چگونه می توانیم بگوییم عمارت و ساختمان هستی خود بخود به وجود امده است 3⃣این رابطه (رابطه نظم و علم) را از طریق دیگرى (از طریق برهان ریاضى) نیز مى توان اثبات کرد. ♦️حساب احتمالات که امروز به صورت یک رشته مستقل علمى در دانشگاه ها درآمده؛ در بحث رابطه نظم و علم بسیار کارگشا است، و این همان چیزى است که ما در زندگى به طور اجمال آن را درک کرده ایم؛ ولى حساب احتمالات آن را در یک شکل ریاضى روشن منعکس مى کند. 🔵ما هرگز باور نمى کنیم یک انسان بى سواد بتواند با استفاده کردن از تصادف ها، کتابى پر محتوا مثلا در زمینه فلسفه یا ادبیات و شعر یا طب به وجود آورد. به این معنى که یک ماشین تایپ در اختیار او بگذاریم و او بى آنکه حروف را بشناسد پشت سر هم انگشت هاى خود را روى دکمه هاى ماشین فشار دهد. نه تنها یک کتاب علمى که حتى یک نامه کوچک هم نمى شود با استفاده از این تصادف ها نوشت. زیرا اگر حروف یک ماشین تحریر را فقط سى رقم فرض کنیم - البته بسیار بیشتر است چون بعضى از حروف چند صورت مختلف دارد؛ مثلا «ب» اول و «ب» وسط و «ب» آخر و «ب» مفرد چهار صورت مختلف «ب» را تشکیل مى دهد - در اینجا حساب احتمالات مى گوید پیدایش تصادفى کلمه دو حرفى «من» یک احتمال از نهصد احتمال است ( 900 1 = 30 1 × 30 1) و احتمال پیدایش یک کلمه سه حرفى، یک احتمال از 27 هزار احتمال است، و هنگامى که به کلمه پنج حرفى برسیم از مرز 21 میلیون نیز خواهیم گذشت! 👌حال اگر حروف موجود در یک نامه کوتاه، فقط یکصد حرف باشد؛ مجموعه احتمالات آن، یک عدد 30 به توان 100 خواهد بود که نامه مورد توجّه ما یک احتمال از این عدد فوق العاده عظیم است. یعنى یک عدد کسرى که صورت آن یک و مخرج آن یک عدد 3 که در طرف راست آن یکصد صفر باشد، مخرج این کسر از بزرگى به حساب نمى آید، و چیزى در این عالم به بزرگى این عدد نمى رسد. 👌براى روشن شدن این حقیقت کافى است بدانیم اگر تمام اقیانوس هاى روى زمین را قطره قطره کنیم و بشماریم تعداد آنها از عددى که تنها بیست و یک صفر در کنار آن باشد کمتر است! با این حساب اگر یک کتاب هزار صفحه اى را حساب کنیم عدد احتمالات به قدرى عظیم مى شود که احتمال تصادفى عدد کسرى آن با صفر مساوى خواهد بود؛ یعنى عادتآ محال است. (دقت کنید.) ❗️به همین دلیل اگر کسى مدّعى شود؛ مثلا: بو على سینا، نویسنده کتاب قانون در طب مطلقآ سواد نداشته و سعدى نیز ابدآ ذوق شعرى نداشته، و انیشتاین چیزى از ریاضیات نمى دانسته، و سازندگان بناهاى معروف تاریخى دنیا کمترین اطلاعى از معمارى نداشته اند، و آثارى که از همه اینها باقیمانده صرفآ بر اثر تصادف و حرکات ناآگاهانه دست آنها روى صفحات کاغذ، و یا روى مصالح ساختمانى پدید آمده! مسلّمآ اگر کسى چنین چیزى بگوید؛ اگر شوخى نکند حتمآ دیوانه اش مى خوانیم. ♦️کوتاه سخن اینکه: رابطه نظم و علم آنچنان روشن است که بسیارى از علوم و دانش هاى بشرى بر آن استوار است. ♦️مثلا قسمت مهمی از تاریخ تمدن بش