موذن اذان مگو بهمن در شب‌های رمضان با نوحه‌سرایی‌هایش تمام گردان ها و تیپ‌های منطقه را متوجه خود کرده بود آن‌طور که خواهرش می‌گوید ،شب‌های احیای سال ۶۵ که فرامی‌رسند محمدجواد آتشی از عشق به مولایش علی (علیه‌السلام) در میان رزمندگان لشکر ولی عصر به پا می‌کند. نزدیک صبح‌دم روز نوزده رمضان دقایقی قبل از اذان صبح ناگاه صدای حزن‌انگیز و بغض‌آلود محمدجواد از بلندگوی گردان بلند می شود:  مؤذن اذان مگو  خسروی خوبان رفته  باب یتیمان رفته   ولی سبحان رفته  مؤذن اذان مگو  زینب در آه و فغان  مؤذن اذان مگو   کلثوم شیون می‌کند مؤذن اذان مگو حسن به دیوار سر نهد حسین بر سر می‌زند  مؤذن اذان مگو  شیعه عزادار علی است  مؤذن اذان مگو  سرخ است محراب علی   رفت ز دار فانی  نور حق سبحانی  موذن اذان مگو  و همه رزمنده‌ها آن شب در اوج عرفان به سر و سینه می‌زنند.