خداوندا
زمین، جایگاه اندوهناکی است برای روح من.
زمین، گهواره امنی نیست برای آسایش دلم.
زمین، سرای اندوه است،
خانه رنج و مصیبت و بلا.
«لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ فی کَبَدٍ»
تو آغوش به رویم بگشا،
هرگاه که جهان با تمام عظمتش بر من تنگ می شود و جاده ها و راه های بی شمار، مرا از این همه رفتن درمانده می کنند.
به تو پناه می آورم
از وسعت این گستره عذاب و ..،
از این خاک فراخِ تنگ،
از این قفس پریشانی و منزل اشک و دلِ تنگی.
به تو پناه می آورم از دنیای آشوب و فتنه و ماتم و از روزگار ناامنی و سرگشتگی.
تو که یک گوشه چشمت غم عالم ببرد
حیف باشد که تو باشی و مرا غم ببرد.