قبل از عمليات والفجر۱، در منطقه فكه در كانالی نشسته بوديم. غروب بود. وضو گرفتيم و آماده شديم برای نماز مغرب و عشا. پنج نفر پشت سر جهانگير ايستاديم و نماز را به او اقتدا كرديم. نماز را شروع كرده بوديم كه صدای سوت خمپاره ۱۲۰ آمد. چند لحظه بعد خمپاره درست كنارمان منفجر شد. همه خيز رفته بوديم. يكی از بچه ها به نام آقای شبيری ازبچه های جهرم تركش خورد و مجروح شد. _ البته ايشان بعدها شربت شهادت را نوشيد _ گرد و خاك كه فرو نشست، ديديم يك نفر ايستاده و آنچنان غرق در نماز است و آنچنان حمد و سوره می خواند كه... و مثل باران بهاری اشك می‌ريزد، كی بود؟ جهانگير. السلام عليكم و رحمه الله و بركاته. سر را چرخاند. ديد بچه ها نماز نمی خوانند. پرسيد: چيزی شده؟ خمپاره ۱۲۰ كنارش منفجر شده بود، يكی از بچه ها هم مجروح شده بود اما او متوجه نشده بود. 🔻راوی: همرزم شهید 🌴کانال از تبار رئیسعلی @Raisali_ir