گاهی اين‌قدر در مورد رفتن به جبهه بى‌‌تابی مى‌كرد كه زار زار گريه می‌كرد. اما فرماندهان به علت سن كم او ممانعت مى‌كردند. و او بارها با گريه می‌گفت: پس كی ما هم به فيض شهادت مى‌رسيم. و بعدها برايم معلوم شد كه باغ شهادت راه‌هاى متعدد دارد. آن شب كه از نيمه شب گذشته بود با يك دنيا عشق و معرفت به انجام وظيفه مشغول شد و در حالت نگهبانی به عالمى ديگر فكر می‌كرد. وقتى آن حادثه رخ داد و عليرضا به شهادت رسيد، وقتى پيكر مطهر او را ديدم معنى اشكهای گرم او را كه براى شهادت دعا می‌كرد فهميدم. 🔻راوی: دوست شهيد، حسين رضائی 🌴کانال از تبار رئیسعلی @Raisali_ir