🎨 ✅️ متنِ زیبا 👌 🖊📝‏ از خونه همسایه داره صدای آواز جمعی میاد که: نون و پنیر ارزونیتون،  دختر نمیدیم بهتون. بعد صدای خنده بلند و دسته جمعی. دلم میخواد برم دم پنجره وایسم بگم  دختر رو بدید بهش، اگه نور قلب همدیگه هستن، اگه همدیگه رو راس راسی میخوان سنگ نندازین، خنده نداره که، نمی بینین دنیا مونده بی آدم خوشحال؟ ولی نمیگم. بزرگ شدم دیگه. عاقل شدم. وامیسم از پنجره نگاه میکنم به حیاط بزرگ همسایه که دو تا بچه دارن توی گوشه حیاطش لی‌لی بازی میکنن. یه دختر، یه پسر. اصلا غرق شدن تو همدیگه، گور پدر دنیا و مافیها. پای دخترک میره روی خط. میگه آخ من سوختم، پسر میگه عیبی نداره دوباره برو. فکر می کنم به ماه دوماد، کاش میشد بهش بگم بچه، اگه امشب بله رو گرفتی و دختر دلخواهت رو بهت دادن کاش حواست باشه به حال امشبت همیشه. یادت نره براش جنگیدی. یادت نره براش آواز خوندی. یادت نره تنت و دلت همزمان بیتاب بود. حواست باشه به یارت، هرجا پاش رفت روی خط، هرجا فکر کرد سوخته، نذاری غصه بخوره... چشمامو می بندم و میذارم صدای آواز دسته جمعی خونه همسایه بشه مزار سکوتم: شاه دخترون دختر، گل به سر سرون دختر.. ‌‌‎‌‌♥️🦋 @Rangarang62