⇜[
#به_وقت_رمان😍📚 ]⇝
﷽
#بینایی
#قسمت_چهارم
رئیس از جا بلند شد چند قدم مردانه برداشت از مقابل میز عبور کرد به صندوق ها نگاهی کرد و بازگشت.🤨
نماینده ی حزب میانه رکسر صحبت را باز کردتا پیش بینی خود را در مورد آرا ممتنع دوباره یادآوری کند. 😌
بعد از او نماینده ی حزب راست گرا سخنانی آرامش بخش را برزبان آورد: علاقه مندان به رای دادن تمام روز وقت دارند حتما در انتظار هستند تاهوا بهتر شود.☺️
نماینده ی چپ گرا بهتر دید سکوت کند به بیانات خود که چند ساعت قبل در زمان ورود قائم مقام حوزه به سالن ابراز داشته بود اندیشید و غمگین شد:😔
بارش چند قطره باران نمی تواند آن ها را خانه نشین کند.🌧
منشی از جا برخاست دیدگان منتظر همه ی حضار را به جان خرید و تصمیم گرفت راهی عملی نشان بدهد: به نظر من بهتر است به وزارت کشور زنگ بزنیم و آن هارا از رویدادهای انتخاباتی مطلع کنیم خوب است در مورد این حوزه به آن ها اخباری را برسانیم ودرباره ی دیگر حوزه ها اطلاعاتی کسب بکنیم در این صورت پی خواهیم برد که این قطع نیروی مدنی فراگیر است یا فقط در این حوزه کسی برای واریز رای نیامده است.🧐🤔
نماینده ی راست گرا با عصبانیت بلند شد:😡
تقاضا می کنم اعتراض شدید مرا در برنامه ی جلسه قرار دهید به عنوان نماینده ی حزب راست گرا به جمله ای که منشی جلسه درباره ی رای دهندگان استفاده کرد شدیدا معترض هستم رای دهندگان در حقیقت افرادی هستند که اگر در صحنه حضور نداشتند انواع ستم ها وتعدی ها بر این سرزمین حاکم می شد. آن ها طرفداران آزادی هستند.😤
منشی شانه هایش را جنباند و پرسید: آقای رئیس لزومی دارد که از بیانات نماینده ی راست کرا یادداشت بردارم؟😒
فکر نمی کنم لازم باشد مسئله این است که همه ی ما عصبانی،متحیر و حیران هستیم ک به خوبی آگاهیم در این وضعیت روحی سخنانی بر زبان می آوریم که در اوضاع عادی ابراز نمی کنیم
سپس به نماینده ی راست گرا گفت: شک ندارم که منشی قصد اهانت به کسی را نداشت خود این آقا یکی از رای دهندگان است و درمورد مسئولیت هایش اشراف کامل دارد علت روشن این امر هم به جان خریدن سختی ها و زحمات بسیاری است که برای رسیدن به این حوزه پشت سر گذاشته است.☺️
در هرحال سخنانم مانع از این نمی شود که به منشی تذکر بدهم مسئولیتی را که بر عهده دارد به درستی انجام دهد و تعابیری ارائه نکند که به احساسات فردی یا سیاسی حضار خدشه وارد کند.👌
نماینده ی راست گرا قیافه اش در هم رفت و عکس العملی انعطاف ناپذیر بروز داد اما رئیس حوزه متمایل بود آن حالت را نوعی توافق تلقی کند. 🤨😌
نماینده ی حزب میانه رو با اقتدار وارد بحث شد و گفت:
حقیقت این است که ما شبیه کشتی شکستگان درمیان اقیانوس هستیم بدون بادبان ،بدون جهت نما،دکل،پارو و ردون سوخت.🛶
مسئول حوزه گفت: شما کاملا درست می گویید باید به وزارت کشور زنگ بزنیم.👌
در گوشه از از سالن تلفن روی میزی قرار داشت. مسئول حوزه به طرف آن رفت. کاغد اطلاعیه را که از چند روز قبل تحویل گرفته بود و در آن به غیر از اطلاعات خاص تلفن های وزارت کشور هم درج شده بود.☎️
┄┅═══••✾❀✾••═══┅┄
😌👌.•░از ڪسےڪه ڪتاب نمےخونه بترس
از اونےڪه فڪر میڪنه
خیلے ڪتاب خونده بیشتـــــر ヅ
.↯🌱↯.
Eitaa.com/Rasad_Nama