وقایع روز اول محرم
نقل شده که ظاهرا در اول محرم بوده
که کاروان حسینی در حرکت بودند و امام علیهالسلام در صبحگاه دستور دادند که ظروف و مشکها را پر از آب کنید، حرکت کردند، ناگهان یکی از یاران امام با صدای بلند تکبیر گفت، و گفت از دور نخلستانی پیداست.
امام فرمود چه میبینید؟
عدهای گفتند نخلستان نیست گوشهای اسب از دور چنان مینماید که نخل است.
آنها نزدیک شدند تعداد هزار سواره نظام به فرماندهی حر، مأمور از طرف عبیدالله بن زیاد لعنة الله علیه.
امام به یارانش فرمود: از آنها پذیرایی و آنها را که تشنهاند سیراب کنید
تا روز دوم، حر ، اصرار داشت حضرت را همراه کاروان به سوی کوفه ببرد، بین امام و حر گفتوگوهایی صورت میگرفت و امام علیهالسلام وقت نمازها، نماز را اقامه میکرد و سپاه حر نیز با حضرت و به اقتدا به امام، نماز جماعت میخواندند.
بدین ترتیب امام پس از نماز ظهر و عصر بر آنها موعظه و اتمام حجت مینمود.
حر نیز به خواسته و مأموریت خود پافشاری میکرد اما امام علیهالسلام از قبول درخواست او امتناع میکرد.
حر به امام عرض کرد که در این واقعه اگر بر مخالفت اصرار و پافشاری کنی، تو و همراهانت کشته میشوید.
حضرت در این حال به شعر یکی از صحابه استناد فرمود و گفت تو مرا از مرگ میترسانی مرگ بر جوانمرد عار نیست، وقتی آرزوی حق و قصد دفاع از حق را داشته باشد و جهاد کند...
وقتی حر این اشعار را از امام شنید به کناری رفت و با سپاه خود حرکت کرد امام نیز با قافله خود در حرکت بودند تا به منزلگاه بیضه رسیدند.
امام برای اتمام حجت خطبهای خواند و اهداف خویش را آشکار نمود و با استناد به سخنان پیامبر اکرم(ص) فرمود که هر کس سلطان ستمگری را بنگرد که حرام خدا را حلال میکند و عهد شکن است، بر مسلمانان است که در مقابل او اعتراض کند.
در مسیری که امام از مکه حرکت کرد روز هشتم ذی حجه تا رسیدن به کربلا با افراد و کاروانهای مختلفی دیدار و ملاقات داشت.
از جمله این دیداردها دیدار با عبدالرحمن_حر بود که امام از او خواست به کاروان کربلا بپیوندند او امتناع کرد و اسب خود را به امام پیشکش نمود.
حضرت امتناع از قبول کرد.
در آخر شب جوانان را دستور داد تا مشکها را پر از آب کنند، سپس دستور داد از منزل قصر بنی مقاتل حرکت کنند حرکت کردند، حضرت بر پشت اسب خود چرتی زد، و بیدار شد و فرمود «انا لله و انا الیه راجعون» دوبار کلمه استرجاع بر زبان آورد، در این حال فرزندش علی_اکبر به پیش او آمد و علت را پرسید.
حضرت فرمود: فرزندم در عالم رویا دیدم که سوارهای ندا داد مرگ بر دیدار اهل کاروان میآید، و اهل کاروان به سوی مرگ در شتابند...
صل الله علیک یا اباعبدالله الحسین
#امام_حسین
#محرم
اَلْلَّٰھُمـَّـ ؏َـجِّڸْ لِوَلیِّٖــღــڪَ اَلْفَــــࢪَجْ𝟑𝟏𝟑💚⃞🌿️
#اول_محرم
جهت تعجیل در فرج آقا امامزمان و شادے ارواح مطهر شـهدا صلوات +وعجل فرجهم📿
رفیق شهیدم 🕊
❀❀
@Refighe_Shahidam313
•❁꧁-•°🌸°•-꧂❁•