سرکلاس جامعه شناسی، آقای پروفسور، دو ساعت تموم از بد گفت؛ و کلی صغری و کبری چید تا برای بچه ها جا بندازه که حجاب، چیز به درد نخوریه! اون زمانم کسی جرأت نداشت به استاد اعتراض کنه. ولی آخرای کلاس، احمد بلند شد وگفت: «ببخشید استاد! شما دو ساعت در مورد حجاب بد گفتید، حالا اجازه ‌می دید من ده دقیقه از حجاب دفاع کنم؟» درخواستش بقدری مؤدبانه بود که استاد مجبور شد اجازه بده. احمد طوری قشنگ و حساب شده راجع به فواید حجاب صحبت کرد که آخرش، همه ی بچه ها تشویقش کردن و براش کف زدن. استاد هم فهمیدکه تأثیر حرف های احمد خیلی بیشتر بوده. ‌‌● خاطره ای از شهید سید احمد رحیمی 📚 از کتاب خاطرات دانشجویی شهدا 🆘 @Roshangari_ir 🔜 Rubika.ir/roshangari_ir