❌ با اعصاب داغون دارم براتون مینویسم ● رفته بودم آزمایشِ یکی از دوستام رو به دکترش نشون بدم، بیمارستان طبق معمول خیلی شلوغ بود به سختی کنار یه آقا جا برا نشستن پیدا کردم. سمت چپم دیوار بود کنارمم اون آقا که یه دیقه در میون دستشو میکرد تو جیبش گوشیشو در میاورد بعد دوباره میذاشت تو جیبش هربارم دستش بهم میخورد،لنگاشم کامل باز کرده بود دیدم دیگه رسما پاهاش به پاهام میخوره تذکر دادم. ● اولش یه کوچولو جمع کرد بعد دوباره خودشو بهم نزدیک کرد بار دوم هم تذکر دادم. کمی بعدش جوری که جلو دیدم باشه شروع کرد تو گوشیش فیلم پورن نگا کردن! منم با حالِ بد پاشدم کنار دیوار وایسادم کمی که گذشت صدای یه خانوم چادری نظرمو جلب کرد، به دختری که روسری نداشت تذکر داد دختر خانومم بدون حرف روسریشو نصفه انداخت رو سرش.. ● ولی جالب قضیه اینجا بود که انگار به مذاق اون آقای مزاحم خوش نیومد پاشد با صدای بلند: به شما چه؟ تا کی میخواین ظلم کنید؟ چرا نمیذارین ملت آزاد باشن با یه روسری سر نکردن اگه شوهرت تحریک میشه بذا بره بمیره. حق حیاتو گرفتین ازشون! ● یه معرکه گرفته بود اون‌سرش ناپیدا. دیدم دخترا با چه ذوقی دارن به حامیشون نگا میکنن. اونجا دیگه نتونستم ساکت باشم. گفتم: آخه مردک تو چی میگی این وسط؟ تو که بخاطر راحتی یه خانوم حاضر نشدی لنگاتو جمع و جور کنی دم از حقوق زنان نزن که بهت نمیاد! ● که اونم با وقاحت گفت کرم از خودته اگه بدت میومد نمیومدی پیش من بشینی!! گفتم اونقدی که تو حق داری منم حق دارم نمیتونستم سرپا وایستم از کجا بفهمم انقد وحشی هسی که حرمت نگه نداری.. دعوامون اونقدا هم بی نتیجه تموم نشد چون من با یه آشنا شدم! 💬 hazal 🆘 @Roshangari_ir