یه دختر ۶ ساله به اسم مهرناز ۲ ماه قبل از عید بود که با دل درد های شدید شبانش که دیگه به روزها هم رسیده بود حساس شدیم که ببریمش دکتر و طبیعتا دکتر هم برای تشخیص بهتر آزمایش کاملی رو نوشت، زمانی که جواب ازمایش اومد همه مارو در بهت فرو برد .. تمام بدنش از منشاء کبد و روده ها درگیر توده‌ی سرطانی شد بود و به نوعی تمام بدنش رو درگیر کرده بود سریعا دکتر متخصص و تیم درمانی دستور به بستری و شروع شیمی درمانی رو دادن و در همین حین هم غیر مستقیم به خانواده آمادگی داده بودند که با توجه به درگیر کردن تمام توده های بدنی و اعضا داخلی در مراحل درمان زیاد به مهرنازسخت نگیرن و بذارن بچگیشو کنه تا اینکه ..خلاصه با گذشت کمی ازشروع شیمی درمانی تمام موهای خرمایی مهرنازشروع به ریختن کرد و به ابروها رسید خانواده و اطرافیان هم با این حرف که موهای هممون بخاطر شامپو خراب شده پس ماهم موهامونو از ته میزنیم به روزهای بی مویی مهرناز پیوستن و روزها می گذشت و مهرناز که هم درد شدیدی رو تحمل میکرد هم بخاطر شرایط قرنطینه بعد از دوره شیمی درمانی باید در محیط قرنطینه سپری میکرد دیگه هیچ کدوم از سیل اسباب بازی و کادوهایی که فامیل براش میاوردن خوشحالش نمیکرد مثل اینکه دیگه خود مهرناز هم فهمیده بود وقت رفتن به آسموناست، بُهت و غم سنگینی تمام فامیل و آشنایان رو گرفته بود جوری که انگار همه میگفتن خدا باشه من اینو نمیخام دیگه ولی تورو جون خودت مهرناز رو خوب کن ... دختر کوچولوی شیرین زبون فامیل ساعت ۳ صبح لوکیشن بیمارستان (...) بخش کودکان... مامان.. مامان .. جانم مهرنازم قربونت برم، بیدار شدی مامان؟ آب میخوای؟ چیه؟ مامان رقیه کیه؟ ... صبحی که بوی امام حسین تمام مارو در بر گرفته بود و از همه جای شهر بوی سیب میومد اسم مهرناز رو کردیم رقیه خانم و فروختیم به امام حسین ع ... ۳ گوسفند قربانی شد اولی به نیت امام حسین دومی به نیت رقیه بانو و سومی هم عقیقه .. سه شنبه جواب ازمایش بالینی رقیه خانم رو گرفتیم. با نگاه به برگه آزمایش دکتر انگشت تعجب رو گاز گرفت و گفت هیچ آثاری از سرطان و توده سلولی در هیچ کجای بدن دیده نمیشه!! جز یک لایه بسیار نازک بروی کبد که احتمالا از عوارض شیمی درمانیست. مهرناز رقیه شد..‌ و مجددا یادآوری شد که گر دخترکی پیش پدر ناز کند..گره کرببلای همه را باز کند. ✍️ ریش مِحَک ( السُّلطآن 👑 ) 🇵🇸 @Roshangari_ir