⭕️خطر تبدیل اسلام به عنصر توجیه‌گر تمدّن غربی 🔰حضرت آیت‌الله خامنه‌ای حفظه‌الله ♦️بعضی‌ها اسلام را یک‌بُعدی مطرح می‌کنند، درست مثل آن‌ متفکّرین مسلمان مادّی‌گرای قرن نوزدهم میلادی؛ متفکّران مسلمانی که در حقیقت مادّی بودند، اگر چه به‌ظاهر و به ادّعا مسلمان. ... در قرن نوزدهم میلادی که قرن علم و علم‌گرایی بود و علم، میدان‌دارِ همهٔ این جوامع پیشرفته و مترقّی یا آن جوامعی که حسرت آن پیشرفتگی را میخوردند بود، متفکّرین مسلمانی هم پیدا شدند که به جای اینکه سعی کنند اسلام را بفهمند و اسلام را ارائه بدهند و اسلام را بر تمدّن عرضه کنند تا تمدّن، آن را ناگریز و ناچار بپذیرد و به شکل آن در بیاید، سعی کردند اسلام را با تمدّن تطبیق بدهند و تمدّنِ صنعتی مادّی را بر اسلام تحمیل کنند. از جمله‌ی [اینها] سیّداحمدخان هندی است؛ یک دانشمند متفکّر اسلامی در هندوستان و مفسّر قرآن عجیب این است و به‌وجودآورنده‌ی یک دانشگاه بزرگ اسلامی [به‌ نام] علیگر در هندوستان که هنوز هم آن دانشگاه هست؛ یک متفکّر اسلامی و اسلامی‌اندیش است‌، امّا درست در بافت و کوک حرف‌ها و تفکّراتش که میروی آن رگه‌های دوری از معنویّتِ اسلام و نزدیکی و گرایش و اعتقاد به مادّیگری را ملاحظه می‌کنی. هر آیه‌ای در قرآن، هر حدیثی در احادیث اسلامی، هر مطلبی از تاریخ اسلام را که با فرمول‌های علمی محدودِ کشف‌شده‌ی تا آن روز که خیلی خیلی کم بود نسبت به آنچه بعدها کشف شد و نسبت به آنچه دانش بشری تا آخر کشف خواهد کرد اندک منافاتی داشت، رد میکرد؛ همه‌ی معجزات انبیا را که در قرآن آمده تأویل و توجیه [میکرد]؛ چرا؟ چون عقلش نمیفهمید؛ عقلش نمی‌توانست درست قبول کند و بپذيرد چیزی را که خارج از فرمول‌های علمی بود‌؛ شکافتن دریا برای موسی، معجزه‌ی عصای موسی و همه معجزاتی که در قرآن به آن‌ها تصریح شده. این یک بلیّه‌ی بزرگی بود! سعی می‌کردند اسلام را تطبیق بدهند با آن مقدار از علمی که تا آن‌ روز کشف شده که همان‌طور که عرض کردم، خیلی هم کم و ناچیز و کم‌ارزش بود نسبت به اندوخته‌های فرهنگی بشر؛ چه قبل از آن و چه بعد از آن. ♦️امروز آن بلیّه حاکم و مسلّط بر ذهن بسیاری است. فرهنگ غربی در ذهنش هست، سعی می‌کند اسلام را با آن تطبیق بدهد. جزو بلیّه‌های بزرگ یکی است: آزادی و دموکراسی با مفهوم غربی‌اش. سعی می‌کنند آزادی‌ای که در انقلاب اسلامی و در حکومت اسلامی لازم است، هرچه ممکن است نزدیک کنند به آزادی‌ای که مثلاً انقلاب کبیر فرانسه [به مردم] داده و امروز در فرانسه رایج است. و آیا آن آزادی است؟ و آیا آن‌چه امروز در دنیای دموکراسی چه در انگلستان که مادرِ دموکراسی است و چه در فرانسه و چه در سایر کشورهای غربی و چه در آمریکا وجود دارد و رایج است، آزادی است؟ آیا واقعاً انسان‌ها در آن‌جا آزادانه می‌توانند آن‌چه لازمه‌ی شخصیّت و منش انسانی و اصالت انسانی است انجام بدهند و بفهمند؟ این درست است؟ و آیا امروز جایز است که ما آن‌چه به‌عنوان آزادی به دست آورده‌ایم در اشکال قانونی با آن‌چه امروز غرب دارد تطبیق بکنیم؟ معنای وفاداری به اسلام همین است؟ اسلام حدود و ثغور را برای ما معیّن کرده. 📕شرح نهج‌البلاغه، شرح خطبه‌ی اوّل (نبوّت‌ها در نهج‌البلاغه) صفحهٔ ۳۲ الی ۳۴ 🆔@Asre_jadid_57