آنها حتما یاد خودشان افتاده بودند که در کشور غریب، هزاران کیلومتر دورتر از سرزمین مادری مجبور بودند در پمپ بنزین و رستوران کار کنند. آنها برای شروع کار ۲۰۰ میلیون تومان شش سال پیش را در حسابی گذاشتند که سودش کمک خرج تحصیل دانشجویان کارشناسی ارشد و دکتری رشتههای ریاضی، فیزیک هستهای و ماهوارهای که معدلشان بالای ۱۷ است داده شود.
🔺 دکتر کاظمی میگوید دکتر فردوس دقیقا از این الفاظ استفاده کرد چون او هیچ وقت ذهنیت خوبی نسبت به نظامهای سرمایهداری و کشورهای استثمارگر مثل آمریکا نداشت و معتقد بود اینها به جهان سومی ظلم میکنند پس جوانهای جهان سوم بهخصوص در رشتههای مدنظر او باید پیشرفت کنند و موجب اعتلای کشورشان شوند.
🔺 بعضیها چه زود از این دنیا میروند و وقتی میروند چقدر جایشان خالی میماند. به شناسنامهشان که نگاه شود حتما عدهای میگویند عمرشان را کردهاند ولیالحق که نباید درباره همه این حرف را زد. سال ۹۲ در ماهی که هیچکس حضور ذهن ندارد که کی بود، دکتر امیرحسین فردوس در آپارتمانش در کیش سکته کرد. او که از دنیا رفت همسرش دکتر عادله تماس گرفت با دانشگاه تهران و این مرگ ناگهانی را خبر داد. پیکر آمد به تهران، رفت به قطعه۲۲۹ بهشت زهرا و آرمید میان صدها قبر دیگر و آن سنگ قبر متفاوت خزید رویش. متن را خود فردوس به همسرش گفته بود و او وصیت را مو به مو اجرا کرد.
🔺 برای تشییع پیکر او ده نفر بیشتر نیامدند که اغلب کارکنان اداره حقوقی دانشگاه بودند. آن روز بچههای مرحوم نیز نیامدند، حتی دو دخترش که با پیگیریهای بعدی از زبان پسرعمه عادله که پیرمردی است، شنیدیم نامشان فریبا و شیواست و مقیم آمریکا هستند. شاید وصیت پدر این بوده، اما دکتر کاظمی برایمان تعریف کرد وقتی آنها به اداره حقوقی دانشگاه تهران آمدند به او گفتند چون کسی را در ایران ندارند قول بدهد کفن و دفنشان را تقبل کند.
🔺 این مرگ اما فاز دوم نیکوکاری این زوج را کلید زد. عادله ۴۰۰ میلیون تومان دیگر را علاوه کرد به ۲۰۰ میلیون تومان قبلی و گفت با همسرش تصمیم گرفتهاند خانههایشان در کیش و تهران را صلح دانشگاه کنند، ولی بعد از مرگ هر دو و با همان نیت سابق. اما چه حیف که مرگ دوم این همه زود و با عجله رسید. دکتر کاظمی در میدان انقلاب نزدیک ایستگاه مترو بود که تلفنش زنگ خورد و مردی آن سوی خط گفت خانمی در کیش تصادف کرده و از دنیا رفته، او گفت این زن دکتر عادله کاظمیفرد است.
🔺به این ترتیب اداره حقوقی یکبار دیگر دست به کار شد و پیکر متوفی را به تهران آورد و در بهشت زهرا در قطعهای که کسی حضور ذهن ندارد شمارهاش چیست دفن کرد.
این مرگ دوم همراه شد با فروش املاک این زوج و کسب دو میلیارد تومان پول به نفع دانشجویان نیازمند و مستاصل دانشگاه تهران، پولی که کسی نمیداند تا امروز زندگی چند نفر را تغییر داده است.
🔺دنیای بیارزشی است. یعنی ارزش بدی کردن و مالاندوزی و فقط به خود فکر کردن را ندارد. میشود در این دنیا به دیگران نیز فکر کرد و از انرژی مثبت ساطع شده از آن زندگی خوشی داشت. اینها اما به زبان ساده است و آنها که این را عملی میکنند کم هستند، آدمهایی مثل فردوس و کاظمی فرد که بعد از مرگشان گم نشدهاند. راوی این شرح، اما دوست داشت یک چیز را تعریف کند وصحه بگذارد به بیوفایی دنیا که وقتی قرعه مرگ میآید این که، که هستی و چه جایگاهی داشتهای بیاهمیت میشود.
🔺 او سال ۹۲ در روزی از آن ماه که یادش نیست کی بود و رفته بودند برای خاکسپاری دکتر فردوس، در قطعه ۲۲۹ که پر بود از قبرهای خالی هولانگیز دیده بود که قبرکن وقتی پیکر رشید متوفی و آن شانههای ستبرش را خواباند روی زمین و سنگ لحد را چید رویش، چون قبر تنگ بود و نمیخواست آرامگاه ابدی را کمی گشاد کند و برای خودش کار بتراشد،سعی می کرد با فشار جنازه را در آن تنگنا جا دهد، بیاعتنا به تذکراتی که میشنید.
اما اگر جسد بعد از مرگ را مثل لباسی بدانیم که از تن درمیآوریم دیگر چه اهمیت دارد این رفتارها، هرچند شک نداریم اخلاقی نیست.
🔺 رئیس سابق اداره حقوقی میگفت دکتر فردوس مرد آرام و دانا و پایبند به مسائل اخلاقی و انسانی بود و آنقدر عاشق ایران و مردمش که حاضر بود برایشان هرکاری بکند، مردی چنان دل بریده از دنیا و اخت شده با مرگ که در چشمهایش هر زمان که صحبت مرگ میشد به جز آرامش وجود نداشت.
✍ نویسنده!
🌷🇮🇷🌷