#شعر
#غدیر
#برقعی
✨
چهارده قرن به دل سوختهام میدانی
مرد آن است که تا لحظهی آخر مانده
درشب خوف و خطر جای پیمبر(ص) مانده
گرچه باران به سبو بود و نفهمید کسی
و محمد(ص) خود او بود و نفهمید کسی
*
بگذارید بگویم خطر عشق مکن
جگر شیر نداری سفر عشق مکن
*
از شب ترس و تبانی چه بگویم دیگر
از فلانی و فلانی چه بگویم دیگر
#چهارده_قرن_به_دل_سوختهام_میدانی
مهر وحدت به لبم دوختهام میدانی
***
باز هم یک نفر از درد به من میگوید
من زبان بستهام و خواجه سخن میگوید:
«من که از آتش دل چون خم می در جوشم
مهر بر لب زده خون میخورم و خاموشم»
—————————
🇮🇷
مجموعهی فرهنگی سنگر🇮🇷
🇮🇷
سنگر جنگ نرم🇮🇷
🇮🇷
سنگر سردار دلها🇮🇷