غزل شمارهٔ ۴۷۵ 🍃گفتند خلایق که تویی یوسف ثانی چون نیک بدیدم به حقیقت به از آنی 🌷شیرینتر از آنی به شکرخنده که گویم ای خسرو خوبان که تو شیرین زمانی 🌱تشبیه دهانت نتوان کرد به غنچه هرگز نبود غنچه بدین تنگ دهانی 🌼صد بار بگفتی که دهم زان دهنت کام چون سوسن آزاده چرا جمله زبانی ☘️گویی بدهم کامت و جانت بستانم ترسم ندهی کامم و جانم بستانی 🌺چشم تو خدنگ از سپر جان گذراند بیمار که دیده‌ست بدین سخت کمانی 🌿چون اشک بیندازیش از دیده مردم آن را که دمی از نظر خویش برانی 💠🌸🍃🌺🍃🌸💠‏ ‏💠دشمن بیش از آنکه به توانایی های خود امیدوار باشد، به اشتباه‌های ما امید بسته است. ۱۴۰۱/۰۳/۰۴ ☀️(مدظله‌العالی) ————————— 🇮🇷@SANGAR_1🇮🇷 🇮🇷@SANGAR_5🇮🇷