🍃قند پارسی/ حکایتی از مثنوی معنوی 🐘شهری بود که مردمش، اصلاً فیل ندیده بودند، از هند فیلی آوردند و به خانه تاریکی بردند و مردم را به تماشای آن دعوت کردند، مردم در آن تاریکی نمی‌توانستند فیل را با چشم ببینید. ناچار بودند با دست آن را لمس کنند. 👀دیدنش با چشم چون ممکن نبود اندر آن تاریکیش کف می‌بسود 🐘کسی که دستش به خرطوم فیل رسید. گفت: فیل مانند یک لوله بزرگ است. دیگری که گوش فیل را با دست گرفت؛ گفت: فیل مثل بادبزن است. یکی بر پای فیل دست کشید و گفت: فیل مثل ستون است. و کسی دیگر پشت فیل را با دست لمس کرد و فکر کرد که فیل مانند تخت خواب است. 🍁آن یکی را کف چو بر پایش بسود گفت شکل پیل دیدم چون عمود 🍂آن یکی بر پشت او بنهاد دست گفت خود این پیل چون تختی بدست 🐘آنها وقتی نام فیل را می‌شنیدند هر کدام گمان می‌کردند که فیل همان است که تصور کرده‌اند. فهم و تصور آنها از فیل مختلف بود و سخنانشان نیز متفاوت بود. اگر در آن خانه شمعی می‌بود. اختلاف سخنان آنان از بین می‌رفت. ادراک حسی مانند ادراک کف دست, ناقص و نارسا است. نمی‌توان همه چیز را با حس و عقل شناخت. ☘️چشم حس همچون کف دستست و بس نیست کف را بر همهٔ او دست‌رس 🌱چشم دریا دیگرست و کف دگر کف بهل وز دیدهٔ دریا نگر 🚤ای تو در کشتی تن رفته به خواب آب را دیدی نگر در آب آب 🌼عاشق صنع خدا با فر بود عاشق مصنوع او کافر بود ▪️مثنوی معنوی 💠🌸🍃🌺🍃🌸💠‏ ‏‏💠 جهاد تبیین یک فریضه قطعی و فوری است. ۱۴۰۰/۱۱/۱۹ ☀️(مدظله‌العالی) ————————— 🇮🇷@SANGAR_1🇮🇷 🇮🇷@SANGAR_5🇮🇷