🌹⚜️🌷شهدای یزدآباد🌷⚜️🌹
#پنجشنبه_های_شهدایی #شرمنده_ایم_آی_شهدا #شهدا_دست_ما_را_هم_بگیرید 📲 به #شهدای_یزدآباد بپیوندید 🌐 @
😭😭 🌹کجایید ای شهیدان خدایی 🔸به زیارت تربت پاک شهیدان رفته بودم، رسم ادب بود سلامی عرض کنم به درگاهشان ؛ ایستادم و دست بر سینه گذاشتم و خطابشان قرار دادم : السلام علیک یا اولیاء الله، السلام علیک یا انصار دین الله، السلام علیک ایهاالشهدا خواستم فاتحه‌ای بخوانم ، اما به خودم نهیب زدم فاتحه را بر اموات می‌خوانند ، مگر قرآن نخوانده‌ای که شهدا را اموات می‌دانی ؟ مگر خدایت نفرموده : 🌟 وَلَا تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْوَاتًا بَلْ أَحْيَاءٌ عِندَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُون 🌟ﻭ ﻫﺮﮔﺰ ﮔﻤﺎﻥ ﻣﺒﺮ ﺁﻧﺎﻥ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺭﺍﻩ ﺧﺪﺍ ﻛﺸﺘﻪ ﺷﺪﻧﺪ ﻣﺮﺩﻩ‌ﺍﻧﺪ ، ﺑﻠﻜﻪ ﺯﻧﺪﻩ‌ﺍﻧﺪ ﻭ ﻧﺰﺩ ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭﺷﺎﻥ ﺭﻭﺯی ﺩﺍﺩﻩ ﻣﻰﺷﻮﻧﺪ . دیدم من به دیار مردگان نیامده‌ام و اینها نیازی به فاتحه ندارند . اینها همان‌هایی هستند که امام زادگان عشقشان می‌خوانند آنها شهیدانند و نه تنها زنده‌اند بلکه در نزد خدایشان روزی می‌خورند . اما دست خالی خانه دوست رفتن هم خطا بود لذا صلواتی فرستادم و حمد و سوره‌ای خواندم ، نه به عنوان فاتحه ، بلکه به عنوان هدیه‌ای آسمانی برای آنها که در اوج آسمانند . وارد شدم و در میانشان سرگردان قدم میزدم ، به چهره‌های پاک و معصومشان خیره می‌شدم و گاهی می‌خندیدم و گاهی اشک می‌ریختم ، صلوات می‌فرستادم و در میان قبورشان میچرخیدم . نمی‌دانستم در کنار کدامشان بنشینم ، آنها فرقی باهم نداشتند ، همین طور که قدم میزدم ، در کنار یکی از ملکوتیان نشستم و درد دل کردم ، گریه کردم ، گاهی هم شکوه کردم ؛ از اینکه به گمانم فراموشمان کرده‌اند ، آخه ماهم دل داریم و دوست داریم گاهی آنها هم یادی از ما بکنند . متوجه گذر زمان نبودم . بودن در کنار آنها مایه آرامش روح و جانم بود ، اشک ریختم و با خودم زمزمه کردم، کجایید ای شهیدان خدایی بلاجویان دشت کربلایی کجایید ای سبکبالان عاشق پرنده‌تر زمرغان هوایی 📲 به بپیوندید 🌐 @SHOHADAYYAZDABAD