✨﷽✨
✅«خاطره ازدواج»
✍حاج آقا قرائتی: مىخواستم ازدواج كنم، ولى
#پدرم مىگفت: هر موقع در تحصيل به مدارج بالاترى رسيدى و مقدمات و
#سطح حوزه را گذراندى و به درس خارج فقه و اصول رفتى، ازدواج كن. ديدم به هيچ
#صورت قانع نمىشود، اثاثيه را از قم برداشتم و به كاشان نزد پدرم آمدم. او گفت: چرا آمدى؟ گفتم:
#درس نمىخوانم! چون شما حاضر نمىشوى من ازدواج كنم.
خلاصه هر چه به
#خيال خويش مرا نصيحت كرد اثر نگذاشت. حتّى به بعضى آقايان سفارش كرد كه مرا براى درس خواندن
#نصيحت كنند، من هم بعضى را واسطه كردم كه او را براى
#موافقت با ازدواج من نصيحت كنند! تا اينكه يك روز به پدرم گفتم: يا بگو كه من مثل
#حضرت يوسف هستم و دچار گناه نمىشوم، يا بگو گناه كنم يا بگو ازدواج كنم. به هر حال سرانجام موفّق شدم و نظر
#موافق پدرم را كسب كردم...
┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅
🍃❤️
@SabkeZendegi6