📜برای خدا
🔸ما گاهی عاطفی احسان میکنیم که بر حسب دلسوزی است، ولی عاطفه است، کارهای حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه اینطور نبود، حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه از یک بوستانی عبور کردند و دیدند غلامی نشسته است و مقابل او هم یک سگی است، این غلام خودش یک لقمه میخورد و یک لقمه هم به سگ میدهد، حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه خیلی خوششان آمد، آمدند و فرمودند چرا این کار را میکردی؟ گفت: من غمزده و گرفتار هستم خواستم دل حیوانی را شاد کرده باشم که خدای متعال هم دل من را شاد کند، حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه فرمودند: چرا مهموم هستی؟ عرضه داشت: آقا! ارباب من یک یهودی است، بردهی یک یهودی هستم، این است که خوشحال نیستم ارباب من یک یهودی باشد. حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه این غلام را به همراه خودش پیش ارباب یهودی او برد، آن یهودی هم یهودیِ خوشذاتی بود، حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه دویست دینار بهمراه آوردند و با همین غلام وارد خانهی یهودی شدند، فرمودند: من آمدهام و میخواهم این غلام تو را بخرم. آن یهودی گفت: آقا! من فدای شما بشوم، شما قدم در منزل من گذاشتهاید، من بخاطر قدم مبارک شما این غلام را بدون پول به شما بخشیدم و این غلام غلامِ شماست، آن باغی که این غلام در آن باغ خدمت میکرد را به همین غلام میبخشم، این پولی هم که شما آوردهاید به خودتان برمیگردانم.