حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه فرمودند: حال که پول را برمی‌گردانی، من بعنوان معامله و قیمت باغ این پول را به تو نمی‌دهم، می‌خواهم به تو هدیه بدهم، این پول را به شما بخشیدم. زنِ این یهودی در حال تماشا کردن بود، او در خواب هم نمی‌دید که حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه قدم در خانه‌ی آن‌ها بگذارند، این صحنه‌ها او را متحول کرد و گفت: یابن رسول الله! أشهد أن لا اله الا الله و أشهد أنّ محمد رسول الله، من مسلمان شدم. آن یهودی دید که همسر او از او جلوتر افتاد و او هم گفت: یا اباعبدالله الحسین! من هم در محضر شما اقرار می‌کنم به وحدانیت خدا و رسالت خاتم انبیاء، بدین ترتیب این یهودی مسلمان شد. این کاری که حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه، «إِنَّمَا نُطْعِمُکُمْ لِوَجْهِ اللَّهِ»، یک دلی را… این غلام دل یک حیوانی را شاد کرد، برای اینکه برده‌ی یک نامسلمان نباشد. (علیه السلام) (س) (س)