بسم رب المهـ(عج)ـدی .... نفس ها محبوس در سینه و چشمها خیره به دروازه مدینه ... آن سو نجرانیانِ مضطرب در انتظار و این سو در دو سوی دروازه، مسلمانان چشم به راه پیامبر ... دیری نمی پاید که انتظار به سر می رسد؛ حبیب خدا به همراه پاره های تن اش... روح و ریحانش، دو میوه قلبش و به همراه جانش که از جان عزیزترش از دروازه مدینه عبور می کند‌‌. آسمان در برابر عظمت این پنج نور مقدس سر تعظیم فرود می آورد و زمین، که بوسه گاه قدم های نازنین شان شده بر آسمان ها فخر می فروشد. ولوله ای نجرانیان را در بر می گیرد؛ ابرهای شک و تردید بر جان شان سایه می افکند؛. و سرانجام بزرگ نجرانیان به سوی پیامبر روانه می شود و انصراف خود را از مباهله به عرض پیامبر می رساند. یابن رسول الله ... قرن ها از مباهله می گذرد و ما مردمان آخر الزمان نفس هامان‌ در سینه حبس است و چشم هامان خیره به راه .‌.. تا از دروازه زندان غیبت بگذری، رخ بنمایی و دل از جهانیان بربایی ... تا همگان در برابر حقانیت دین جدت سر تسلیم فرود آورند‌ فرزند حیدر .... می شود قدری با شتاب تر قدم برداری؟؟؟ سه شنبه ای دیگر فرا رسید .... قرار ما سه شنبه چهارم مرداد ماه ۱۴۰۱، . صبح امیدی و در پرده غیبت ماندی سر برآر از پس این غیبت طولانی باز وَ أَتْمِمْ نِعْمَتَكَ بِتَقْدِیمِكَ إِیَّاهُ ...