دفتر آیت الله تبریزیان, حالت بیماری غریبی داشتم یک شبه و بعد اثبات برخی مسایل جدبد درباره اسلحه هارپ در حاشیه یک کنفرانس برای اساتید برار جغرافیای کشور صبح فردایش حالت عجیبی دست داد و انگار دهها بیماری با هم به من حمله کرده بودند! تمام اعضای بدن دردناک و ضعیف شده بودند آسم 14 ساله ام ناگهان بسیار وخیم و کشنده شده بود و پیش پزشک قلب رفتم گفت سکته کرده ای! فورا به بیمارستان رفتم و بستری شدم یک هفته رنج بی حاصل پزشکان و این مطب به آن مطب و این بیمارستان به آن بیمارستان. پزشک ارشد و استاد بیمارستان شهید رجایی می گفت 24 ساعته در خال سکته ای و من نمی فهمم یعنی چه! و .. نفس سه تا یکی هم نمی آمد و درد امانم دا بریده بود... سه ماه طول کشید تا یک متخصص مغز و اعصاب گفت ام اس داری دیگری که فوق تخصص مشهوری بود گفت شبه ام اس است تمام علایمش را دارد اما درمانی برایش نمی شناسم و برایت کاری نمی توانیم بکنیم و متاسفم بیا فقط مسکن و آرامبخش مصرف کن این چند روز هم بگذرد!!! (الفاتحه!) دکترم معروف به کنترل ام اس در تهران بود! پزشک ریه ام رییس انجمن آلرژی و آسم ایران بود! در درمانگاه خیابان بهشت و خارک دانشگاه علوم پزشکی تهران و پرشکان خوب و کاربلد طب سنتی هم تحت درمان بودم. (مقداری کمی هم بهبود وآرامش دا تجربه کرده بودم). تحت نظر و عنایت و محبت یک طبیب بسیار حاذق سنتی و دانشمند و مهربان در اندیشه ی کرج هم بودم که از وی معجزات العیاذ بالله دیده بودم.. اما .. درد بی مانندی را تجربه می کردم و نصف بدنم حدودا فلج شده بود. رقت حال و ضعف روحیه اعصاب و مغز و لرز عجیبی داشتم. هیچ ار دور و برم متوجه نمی شدم و من که دارای رتبه دو رقمی کنکور ازاد و پیش دانشگاهی بودم و دارای ذهن خلاق خدادد، گنگ گنگ شده بودم. درد بیش از دندان درد و غیرقابل تحمل بود. کارکردهای مغز مختل بود چپ را راست می دیدم و صدای بالا را از پایین می شنیدم! تصاویر درد ها احساس های عجیب و غریب عینی غیر واقعی را تجربه می کردم (من در باب تلقین و کنترل مغز و هیپنوتیزم مطالعات و تاملاتی داشته ام و فرق توهم و واقعیت مجازی ساخته مغز را خوب درک می کردم). ناتوانی توان تصمیم را هم از من گرفنه بود به نحوی که حتی برای تصمیم برای قضای حاجت یا خوردن جرعه ای آب ناتوان بودم و ... بسیاری توانایی ها وکار کرد های بدن نیز مختل شده بود هاضمه و بینایی و شنوایی و .. ناگهان عضوی درونی به راحتی پاره می شد مثل کبد! عضلاتم مخصوصا پشت ساق پا درد جانکاه اسپاسم دایمی را تجربه می کرد غیر قابل تصور است آنها که چند دقیقه اش را هم تجربه کرده باشند می دانند چه می گویم. شب و روز آرزوی مرگ می کردم. از حیات قطع امید کرده بودم دل به مرگ داده و آماده ملاقات با حال گناهکار با خداوند بودم. البته قبلا با آسم مرگ را به طور کامل و بازگشت به زندگی را تجربه کرده بودم و حالت سکرات و ضعف و تسلیم موت را هم خوب می شناسم! ریه هایم کاملا چسبیده بود و دایما زیر اکسیژن بودم. هر چند بار که به سطح شهر می رفتم چند ساعتی هم باید میهمان اورژانس بیمارستان ها می شدم! عزم انتقال منزل و کار به گیلان کردیم تا چندی بیش زنده بمانم. ( پزشک تامین اجتماعی برای از کار افتادگی) می گفت من باید از اول درمان من را شروع کنی خب پدر جان من یک هفته مهلت عمر ندارم که تو از نو من را نوش آزمایشگاهی کنی!) روزی یکی از اقوامم زنگ زد گفت بدو پیش آیت الله تبریزیان. گفتم هرچه کرده ام نتوانسته ام نوبت بگیرم گفتم تو وضعت بد تر از من است (انهدام بیضه اش بر اثر حادثه و عفونت سراسری و در حال مرگ پس از سه نوبت بستری در سه بیمارستان) گفت سه روز پیش رفتم خدمتشان فرمودند دارو را بخور و سه روز بعد بیا وضعت را بررسی کنم . اما اکنون _سه روزه_ خوب خوب شده ام و ... بدو نوبتت می پرد! (خلاصه تقلب کردم و با نام او رفتم!) وسایلم را جمع کردم و از تهران راه افتادم حسینیه از جمعیت جا نداشت. منتظر ماندم تا خدمتشان رسیدم با یک بغل نوار قلب و عکس و ام آر آی و آزمایش و عکس و اکو و اسپیرومتری و یک کیسه بزرگ دارو و ... اشاره کردند کنار بگذار یک نگاه فنی! به چشم و زبان کردند و دارو نوشتند گفتم استاد! مشکل چیست با لبخند گفتند آسم و ام اس گفتم قلبم؟ گفت برای ام اس است خوب می شود! یک دقیقه نشد و رفتم اکثر داروها را نداشتند کلا 65000 تومان دارو خریدم. بخور حضرت مریم و برخی داروها را هنوز استفاده نکرده ام و بیش از 90 درصد درمان شده ام. البته یک سال شاید طول کشید و البته وقتی بعد 9 ماه تلاس ایشان دعوتم را برای حضور در سیاهکل پذیرفتند و رخسار خندان شان را دیدم به شادی درمان محرومین و مردم شهرم شاید 40 درصد بیماریم پرید! من به ریشه روایی و آسمانی این روش درمانی اعتقاد دارم و تا کنون دهها مورد استفاده بهبود و درمان با استفاده ولو ناقص از فرامین شان دیده ام . @salamatemontazeran