در اردوگاه رمادی بعثی ها برای مدتی محدودیت زیادی برای نماز خواندن مانع می شدند. آن جا نماز خواندن هم ممنوع بود؛ ولی بچه ها به طور پنهانی در زیر پتو بدون وضو و تیمم به طور خوابیده نماز می خواندند. شبی از شب ها در اردوگاه، یكی از بچه های نشسته بود و می خواند که سربازان عراقی مشاهده کردند. صبح روز بعد آن قدر او را زدند که نیمی از بدنش از کار افتاد که بعد از گذشت یک سال دیگر، چون خوب نشده بود، او را به ایران انتقال دادند. ۱۸۰-📚قصه ی نماز آزادگان، ص ۹۸ ،خاطره ی محمد عباسی ╔══════•••• ✿🕊╗ @sarbazekoochak ╚🕊✿ ••••══════╝