سی سال پیش... چند نفر پشت میدان ...💥 میخواستند با جونشون بازی کنند... نفری که رفت،بعد از چند قدم برگشت... همه فکر کردن ترسیده❗️ کفش هایش را درآورد و تحویل داد. گفت:،تازه از تدارکات گرفتمش... بعد از اون رفت و دیگر برنگشت که نگشت...😊