پسرک فلافل فروش🍃 زندگینامه و خاطرات شهید هادی ذوالفقاری🌹 قسمت1⃣1⃣ فتنه... سال 1388 از راه رسيد. اين سال آبستن حوادثي بود كه هيچ كس از نتيجهي آن خبر نداشت! بحثهاي داغ انتخاباتي و بعد هم حضور حداكثري مردم، نقشههاي شوم دشمن را نقش بر آب كرد. اما يكباره اتفاقاتي در كشور رخ داد كه همه چيز را دستخوش تغييرات كرد. صداي استكبار از گلوي دو كانديداي بازندهي انتخابات شنيده شد. يكباره خيابانهاي مركزي تهران جوالنگاه حضور فرزندان معنوي بيبيسي شد! هادي در آن زمان يك موتور تريل داشت. در بازار آهن كار ميكرد. اما بيشتر وقت او پيگيري مسائل مربوط به فتنه بود. غروب كه از سر كار ميآمد مستقيم به پايگاه بسيج ميآمد و از رفقا اخبار را ميشنيد. هر شب با موتور به همراه ديگر بسيجيان مسجد راهي خيابانهاي مركزي تهران بود. ميگفت: من دلم براي اينها ميسوزد، به خدا اين جوانها نميدانند چه ميكنند، مگر ميشود تقلب كرد آن هم به اين وسعت؟! يك روز هادي همراه سيد علي مصطفوي جلوي دانشگاه رفتند.جمعيت اغتشاشگران كم نبود. جلوي دانشگاه پارچهي سياه نصب كرده و تصاوير كشتههاي خيالي اغتشاشگران روي آن نصب بود. هادي و سيد علي از موتور پياده شدند. جرئت ميخواست كسي به طرف آنها برود. اما آنها حركت كردند و خودشان را مقابل تصاوير رساندند. يكباره همهي عكسها را كنده و پارچهي سياه را نيز برداشتند. قبل از اينكه جمعيت فتنهگر بخواهد كاري كند، سريع از مقابل آنها دور شدند. آن شب بيبيسي اين صحنه را نشان داد. ٭٭٭ در ايام فتنه يكي از كارهاي پيادهنظام دشمن، كه در شبكههاي ماهوارهاي آموزش داده ميشد، نوشتن اهانت به مسئوالن و رهبر انقالب روي ديوارها و ... بود. هادي نسبت به مقام معظم رهبري بسيار حساس بود. ارادت او به ساحت واليت عجيب بود. يادم هست چند ماه كه از فتنه گذشت، طبق يك برنامهريزي از آنسوي مرزها، همهي اتهامات، كه تا آن زمان به رئيسجمهور وقت زده ميشد به سمت رهبري انقالب رفت! آنها در شبكههاي ماهوارهاي تبليغ ميكردند كه چگونه در مكانهاي مختلف روي ديوارها شعارنويسي كنيد. بيشتر صبحها شاهد بوديم كه روي ديوارها شعار نوشته بودند. هادي از هزينهي شخصي خودش چند اسپري رنگ تهيه کرد و صبحهاي زود، قبل از اينكه به محل كار برود، در خيابانهاي محل با موتور دور ميزد. اگر جايي شعاري عليه مسئوالن روي ديوار ميديد، آن را پاک ميکرد. يکي از دوستانش ميگفت: يک بار شعاري را گوشهاي از پل عابر ديدهبود. به من اطالع داد که يک شعار را در فالنجا فالن قسمت نوشتهاند و من دارم ميروم که آن را پاك کنم. گفتم: آخه تو از کجا ديدي که اونجا شعار نوشتهاند!؟ گفت: من هر شب اين مناطق را چک ميکنم، االن متوجه اين شعار شدم. بعد ادامه داد: کسي نبايد چيزي بنويسد، حاال که همهي مردم پاي انقالب ايستادهاند ما نبايد به ضد انقالب اجازهي جوالن دادن و عرض اندام بدهيم. هادي خيلي روي حضرت آقا حساس بود. يک بار به او گفتم اگر شعاري ضد حکومت روي ديوار بنويسند و ما برويم آن را پاك کنيم، چه سودي داره چرا اين همه وقت ميگذاري تا شعار پاک کني؟ اين همه پاک مي ُ کني، خب دوباره مينويسند! گفت: نه، اين كساني كه مينويسند زياد نيستند. اما ميخوان اينطور جلوه بدهند كه خيلي هستند. من اينقدر پاک ميکنم تا ديگر ننويسند. در ثاني اينها دارند يه مسئله را كه به قول خودشون به رئيسجمهور مربوط ميشه به حساب رهبري و نظام ميگذارند. اينها همه برنامهريزي شده است. ... ══════°✦ ❃ ✦°══════ ♡ #ʝѳiɳ ↴ ➣ @sarbazelashkarim