مادر بهش گفت:یاد اون روزایی که میتونستم بلندت کنم،بقلت کنم،واست لالایی بخونم به خیر... کاش میشد یه بار دیگه اون صحنه ها تکرار میشد... پسر گفت:پس دعا کنید بازم بتونید...💔😊 مادر پرسید:چی میگی مگه میشه؟! دیگه ماشالله بزرگ شدی نمیتونم... وقتی پسرش چند تکه استخوان برگشت، مادر جواب سوالش رو گرفت...💔 ══════°✦ ❃ ✦°══════ ♡ #ʝѳiɳ ↴ ➣ @sarbazelashkarim