یکی از رفقای ابراهیم گرفتار چشم چرانی بود.مرتب به دنبال اعمال و رفتار غیر اخلاقی میگشت.چند نفر از دوستانش با داد زدن و قهر کردن نتوانسته بودند رفتار اورا تغییر دهند...
در آن شرایط کمتر کسی آن شخص را تحویل میگرفت.اما ابراهیم خیلی با او گرم گرفته بود!
حتی اورا با خودش به زورخانه میبرد و جلوی دیگران خیلی به او احترام میگذاشت.مدتی بعد ابراهیم با او صحبت کرد.ابتدا اورا غیرتی کرد و گفت:اگر کسی به دنبال مادر و خواهر تو باشد و آنهارا اذیت کند چه میکنی؟!
آن پسر با عصبانیت گفت:چشمانش رو در میارم.
ابراهیم با آرامش گفت:خب پسر،توکه برای ناموس خودت اینقدر غیرت داری،چرا همان کار اشتباه را انجام میدی؟!بعد ادامه داد:ببین اگر هرکسی به دنبال ناموس دیگری باشد جامعه از هم میپاشد و سنگ روی سنگ بند نمیشود...
بعد ابراهیم از حرام بودن نگاه به نامحرم حرف زد...حدیث پیامبر(ص)را گفت:(چشمان خود را از نامحرم ببندید تا عجایب را ببینید...)
بعد هم دلایل دیگر آورد.آن پسر هم تاکید میکرد.
بعد گفت:تصمیم خودت رو بگیر،اگر میخوای باما رفیق باشی باید این کارارو ترک کنی.برخورد خوب ابراهیم و دلایل قانع کننده اش باعث تغییر کلی در رفتارش شد.او به یکی از بچه های خوب محل تبدیل شد.همه خلاف های گذشته را کنار گذاشت.این پسر نمونه ای از افرادی بود که ابراهیم با برخورد خوب و استدلال و صحبت کردن های به موقع،آن هارا متحول کرده بود.نام این پسر هم اکنون بر روی یکی از کوچه های محلمان نقش بسته است...
#نهی_از_منکر
#شهید_ابراهیم_هادی
══════°✦ ❃ ✦°══════
♡ #ʝѳiɳ ↴
➣
@sarbazelashkarim