🍃 شب شهادت بانو قرار بود در خانه‌مان یک روضه‌ی کوچک زنانه داشته باشیم هرکسی مشغول کاری بود و این وسط، من مانده بودم و چندتا کتیبه مشکی که هنوز روی 🏴 زمین بود چهارپایه‌ی چوبی آشپزخانه را بیرون آوردم و کتیبه‌ها را در دست گرفتم نگاهم ناگهان به متن‌های آنها خیره شد 💤 چقـدر حرف برای گفتن داشتند ... : 💔 : پاره‌ی تن پیامبر 💔 : پهلو شکسته 💔 : صاحب قبر پنهان 💔 : دلسوز و مهربان آرام، اشکهایم جاری شدند ... ⁦🌧️⁩ بانو، گاهی نیاز به روضه خاصی نیست مهربانی شما، مظلومیت‌تان، از همین اسم‌ها و لقب‌ها پیداست . .‌ . 🍁🍃 ══════°✦ ❃ ✦°══════ ♡ #ʝѳiɳ ↴ ➣ @sarbazelashkarim