تمام بدنش آثار شڪنجه بود .اثاری بود به جا مانده از زندانهای ساواڪ . سال ۵۸ و از روز اول درگیری های ڪردستان به مریوان آمد . فرماندهی سپاه انجا را به عهده گرفت . فرماندهی سخت ڪوش ، دقیق ، شجاع ، و پر تلاش بود . با شروع جنگ در همان منطقه در مقابل دشمنان سدی محڪم ایجاد نمود . دی ماه سال ۶۰ به جنوب امد. تیپ محمد رسول الله را در دوڪوهه پایه گذاری ڪرد .حماسه افرینی نیروهایش مثال زدنی بود . در عملیاتهای فتح المبین و بیت المقدس ڪاری ڪرد ڪه ڪارشناسان جنگی دنیا را به تعجب واداشت . خرمشهر ڪه به یڪ دژ نظامی نفوذ ناپذیر تبدیل شده بود آزاد شد . نیروها عاشق او بودند . همیشه می گفت: من در خط نبرد برادر بزرگتر شما هستم ، در پشت جبهه برادر ڪوچڪتر شما. لذا ڪارهای مقرر را بین بچه ها تقسیم ڪرده بود . یڪ روز در هفته ڪار نظافت مقر وظیفه خودش بود . از شستن ظرفها تا نظافت دستشویی ها و.... 🌺 بچه بسیجی تازه به جبهه امده بود. اسلحه را اشتباه به دست گرفته بود . حاجی ڪه در حال عبور از ڪنار او بود گفت:فرمانده تو ڪیه؟! چرا به تو یاد نداده چطور اسلحه دست بگیری؟ آن جوان هم ڪه حاجی رو نمیشناخت گفت: تو چیڪار به فرمانده من داری !اصلا فرمانده من حاج احمد متوسلیانه . اگر اینجا بود حال تو رو می گرفت ڪه بی خود حرف نزنی ! حاج احمد معذرت خواهی ڪرد و رفت . دو روز بعد تو مراسم صبحگاه دوڪوهه اعلام شد ڪه فرماندهی لشڪر حاج احمد متوسلیان صحبت خواهند ڪرد . نوجوان بسیجی سرڪ می ڪشید تا فرمانده لشگر را برای اولین بار ببیند . یڪدفعه چشمانش از تعجب گرد شد . بعد با خودش گفت:وای ! من با ڪی اینطور صحبت ڪردم . نڪنه بعدا بخواد من رو تنبیه ڪنه ؟! اما حاجی اهل این حرفها نبود . همیشه می گفت:تو آموزش و نظم نیرو سخت بگیریم تا توی عملیات نتیجه بهتری بگیریم . 🌺 دوران اوج ترورهای منافقین بود . هر روز خبر از شهادت عده ای از مردم مظلوم در شهرها به گوش می رسید . در تهران با حاج احمد به ستاد منطقه ۱۰سپاه رفتیم . قرار شد از آنجا با یڪ خودرو غنیمتی عراقی به یڪی از مقرهای سپاه برویم . شیشه های اتومبیل خرد شده بود . حرڪت با آن هیچ اعتباری نداشت . به حاجی گفتم:این ماشین امنیت ندارد . ممڪن است در سر یڪ چهار راه یا در طی مسیر منافقین نارنجڪی داخل آن بیاندازند . حاج احمد لبخندی زد و گفت: قبل از انقلاب ساواڪ نتوانست با ما ڪاری ڪند . با یاری خدا در مریوان ضد انقلاب نتوانست ما را شڪست دهد . بعثی ها نتوانستند حریف ما شوند . مطمئن باش منافقین هم نمیتوانند ڪاری از پیش ببرند . اگر قرار باشد برای من اتفاقی بیفتد در جبهه نبرد با اسرائیل خواهد بود .💪 این حرف حاج احمد زمانی بود ڪه هنوز خبری از اعزام قوای ایرانی به سوریه و لبنان نبود .❌ حاج احمد اسطوره دوران دفاع مقدس ما و از زبده ترین فرماندهان نظامی بود . سال۶۱ به سوریه و لبنان رفت . یوسف سپاه اسلام سالهاست ڪه در سرزمین ڪنعان مانده . به امید روزی ڪه از او خبری بیاید ... ✨💫🌸✨💫🌸✨💫🌸✨💫 ══════°✦ ❃ ✦°══════ ♡ #ʝѳiɳ ↴ ➣ @sarbazelashkarim