🌹از حج برگشتم، چشمم دنبال عباس بود. تا فرصتی پیدا کنم، که از او بپرسم «این مدت که من نبودم تو چه کار کردهی
توی مکه خوابت رو دیدم. دست یه دختربچه رو گرفته بودی و طواف می کردی.»
🌹عباس سرش را پایین انداخت. گفت: دختر پیرمرد شیرفروش پایگاه را که مریض بود، به خرج خودم برده بودم بیمارستان و تا وقتی خوب شد، ازش مراقبت کردم
"شهید خلبان عباس اکبری"
✍راوی :مادر شهید
#با_شهدا_گم_نمی_شویم
@Sedaye_Enghelab