🏴همسر شهیدی در همسایگی ما منزل داشت. او غریب و بی کس بود، 🏴روزی آمد منزل ما و شروع کرد به دعا کردن امین. پرسیدم: «چی شده؟» - یه راننده کامیون‌شو می‌یاورد پشت خونه مون پارک می کرد و مزاحم من بود و منم همیشه در هول و هراس. آقا امین جریانو فهمید. رفت و حسابی حالشو گرفت. از اون موقع دیگه این طرفا آفتابی نمیشه. "شهید امین جوان مصلح" ✍راوی: خواهر شهید @Sedaye_Enghelab