🌹پسرم کاظم ۵ ساله بود که مریض شد. پزشکان مشهد قطع امید کرده بودند. به شوهرم گفتم: من و کاظم را به حرم امام رضا علیه السلام ببر. مدت زیادی در حرم ماندیم نیمه شب به مسافرخانه برگشتیم خوابیدیم. نزدیک های صبح، کاظم از خواب پرید. ما را صدا کرد گفت: شما هم شیر گرفتید؟ گفتم: شیر کجا بود؟
🌹کاظم با لبخند گفت: آقایی آمد و یک لیوان شیر به من داد و گفت: بخور!
شیر را خوردم و حالا حالم خوب شده. پسرم از جا بلند شد. من و پدرش با تعحب به او نگاه می کردیم. کاظم شفا پیدا کرده بود. آقا امام رضا علیه السلام به خواسته های من پاسخ داده بود. خدا می خواست کاظم زنده بماند و بعدها در میدان جنگ به شهادت نائل گردد.
"شهید کاظم افچنگ"
#با_شهدا_گم_نمی_شویم
@Sedaye_Enghelab