توبه کردم ننویسم ، اما دل دوباره تنگه
داره باز هوای جبهه ، به یاد روزای جنگه
توبه کردم ننویسم ، نگم از حرفای کهنه
اما دل آروم نداره ، بحث ترکش و تفنگه
توبه کردم ننویسم ، ناراحت نشین جوونا
میگم از چادر و سنگر ، جایی که تاریک و تنگه
میگم از خط مقدم ، آتیش و رگبار دشمن
میگم از روزای گرمی ، که حال و هواش قشنگه
میگم از روزای دوری ، که باهاش فاصله داریم
میگم از وحدت اونجا ، دلاشون همه یه رنگه
اما اینجا توی این شهر ، یه عده مارو سوزوندند
عده ای که کم اند اما ، قلبشون یه تیکه سنگه
اونایی که نمیدونن سر دعوا با کی دارند
حرفاشون آماده مثل : تیر تو لوله ی تفنگه
اونایی که میسوزونن دل جانبازای مارو
جانباز بیچاره ای که درد دلهاش با سُرنگه !
جانبازی که بستری شد ، یه عمری تو بیمارستان
جانبازی که تو دماغش ، همیشه چندتا شیلنگه !
خستم از اهل زمونه ، بدونید دلم گرفته
سرتون رو درد نیارم ، روی قلبم جای چنگه
توی این دنیای فانی ، نکته ایست باریکتر از مو!
" هر کسی با شهدا موند ، بدونید بچه زرنگه "