ادامه مبحث آموزش 7⃣ مرحله اول: قصه گویی ☘☘☘تواضع  پدر و پسرى از یاران امیر مؤمنان علی(ع) مهمان آن‌حضرت شدند، ایشان به آنان احترام گذاشت و آنها را در بالاى مجلس جاى داد و خود پیش روى آنان نشست. سپس غذا آورد و با هم صرف کردند. پس از غذا، «قنبر» خدمت‌گزار امام، طشت و آفتابه آورد و خواست بر دست مهمانان آب بریزد. امام خود برخاست، ابریق را گرفت تا بر دست مهمان خویش آب بریزد. در این حال، مهمان با سرعت، دست خود را عقب کشید و گفت: اى امیرمؤمنان! چگونه در محضر خدا، کسى مثل شما روى دست من آب بریزد؟ امام(ع) فرمود: «درست است که خدا تو را می‌بیند، ولى من برادر تو هستم، بنشین و دستت را بشوى، پاداش این کار آن است که در بهشت، ده چندان به من خدمت خواهند کرد»، مهمان پذیرفت و دستش را شست. سپس آن‌حضرت، ابریق را به فرزندش، محمد حنفیه داد و فرمود: «اگر این پسر به تنهایى مهمان من بود، خود آب بر دستش می‌ریختم، ولى خداوند دوست دارد میان پدر و پسر تفاوتى باشد. برخیز! تو نیز بر دست پسر آب بریز. (بحار الانوار علامه مجلسی، ج 72،  ص 118) ✳️✳️✳️والدین و مربیان گرامی در این مرحله می توانید از داستانهایی هم در مورد غرور و تکبر برای کودکان استفاده کنید تا کودک بعد از درک مفهوم تکبر راحت تر مفهوم تواضع را متوجه شود. به کانال شهید مدافع حرم محمدحسن قاسمی بپیوندید. @ShahidMohammadHasanGhasemi