یه شب #محمدتقی به همراه همسرش و خواهرش اومدن خونمون. ازش پرسیدم محمدجان اتفاقی افتاده، این وقت شب اینجا چیکار میکنی؟
گفت: اومدم برای #خداحافظی آخه فردا قراره اعزام بشیم #سوریه.
گفتم: این سری هم میخوای #دیر برگردی؟ گمان میکنم بهش #الهام شده بود، چون گفت: نه نگران نباش، خیلی طول نمیکشه، #هفت روز دیگه برمیگردم!
مثل همیشه سر #قولش موند و هفت روز بعد برگشت ولی اینبار با #تابوت...
#شهید_محمدتقی_سالخورده 🌷
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh