🌷شهید نظرزاده 🌷
✍همسر شهید : 🌷| یک سالی از #زندگی مشترکمان می گذشت که یکی از دوستانش دعوت کرد، #برویم خانه شان🏡 گفت
✍ #خاطرات در دوران #تحصیل برای #كمك به بابای پیر مدرسه كه كمر و پاهایش درد می كند نیمه های شب #قبل از اذان صبح به مدرسه می رود... و كلاس ها و حیاط را #تمیز می كند..‌. و به خانه برمی گردد. مدتها بعد بابای مدرسه و همسرش در #تردید می مانند كه جن ها به كمك آنها می آیند... و در نیمه شبی « عباس» را می بینند كه #جارو در دست مشغول تمیز كردن حیاط است... #شهید_عباس_بابایی🌷 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh