6⃣3⃣0⃣1⃣
#خاطرات_شهدا🌷
🗣راوی: پدر شهید 👇
🌸یک روز آمد کنارم، دستهایش را روی زانویم گذاشت و گفت خواسته ای دارم. جواب دادم بگو.گفت میخواهم به# سوریه بروم.
🌸جواب دادم اگر
#مخالفت کنم چه میکنی؟ گفت پدر دین ما چیست؟ گفتم اسلام. ادامه داد ما پیرو مذهب شیعه ی اثنی عشر هستیم. سپس پرسید خداوند چرا ما را خلق کرد؟
🌸جوابی نداشتم، فقط گفتم خداوند توصیه های دینی اش را در
#قرآن به ما کرده. باز پرسید آیا ما باید به قرآن عمل کنیم؟پاسخ دادم بله. بلافاصله گفت پدر من باید برای
#جهاد به سوریه بروم. این وظیفه ی اعتقادی من است.
🌸نتوانستم حرفش را رد کنم. گفتم پسرم، اگر مانع رفتنت بشوم نمیتوانم در قیامت در برابر خداوند و ائمه پاسخگو باشم. پس تو را به خدا میسپارم، برو.
🗣راوی:دوست شهید👇
#علاقه_به_شهدا
🌸عباس علاقه ی شدیدی به
#گلزار_شهدا، خصوصا گلزار شهدای هویزه داشت. بارها من و او با هم به گلزار شهدای هویزه برای زیارت رفته بودیم.
🌸آن قدر به این مکان علاقه مند بود که حتی در برنامه ریزی های زیارتی که داشتیم، از بین چندین مکان مختلف، همیشه قرعه به نام گلزار شهدای
#هویزه میافتاد.
🌸 عباس به خلوت و تنهایی بسیار علاقه مند بود و سعی میکرد زمان زیادی را در مکانهای
#زیارتی خلوت کند.
#شهید_عباس_کردانی 🌷
#شهید_مدافع_حرم
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh