🌷از عشق زمینی تا آسمانی🌷 🔹شش سالی که برای خواستگاری از من وقت گذاشته بود، اتفاقات عجیبی برایش رخ داده بود، خودش برایم تعریف می کرد: اون روزها می خوندم و می گفت: خدایا! رو راضی کن، روزه می گرفتم و می گفتم: خدایا! فاطمه رو راضی کن، نماز مستحبی خدا! فاطمه راضی بشه و ...😅 🔸چندین بار پیش اومد که تنهایی👤 به بیابان های بیرون شهر می رفتم، راه می رفتم و شروع می کردم به دعا خوندن! سقفم آسمون🌠 بود و زیر پام کویر، به خدا می گفتم: خدایا! چیکار کنم این دختر بشه؟ 🔹کم کم سکوت و تنهایی و صدای حیوانات و... من رو می گرفت و من رو به فکر و قیامت و... می انداخت، به جایی رسیدم که به می گفتم: من کی هستم؟ کی هستی؟ من قراره تو این دنیا چیکار کنم⁉️ 🔸فاطمه! این نه گفتن های تو باعث شد من از یک عشقـ❤️ زمینی به عشق برسم، بعضی اوقات به مرتضی می گفتم: ای کاش زودتر به تو جواب مثبت داده بودم☺️ امّا مرتضی می گفت: نه❌ تو من رو ساختی. 📚برشی از کتاب ساقیان حرم خاطرات فرمانده نابغه (حسین قمی) 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh