🍂🌾🍂🌾🍂🌾🍂🌾🍂🌾🍂 ◀️مادر ما زن مظلومی بود که خیلی در راه تربیت صحیح فرزندانش تلاش كرد. لحظه ای از فرزندانش غافل نبود. اختلاف سنی او با کم بود. برای همین رازدار و دیگر فرزندان بود.😌 مادر همیشه ميگفت: خیلی به ما درس داد. ما را با اسلام ناب آشنا كرد. زمانی که ميخواستیم خبر شهادت را به مادر بگوییم خیلی ميترسیدیم.✨ او ناراحتی قلبی داشت. ترس ما از این بود که این ناراحتی شدیدتر شود.اما مادر خودش جلو آمد و گفت: من ميدانم که شهید شده. من مطمئن هستم. اصلًا برای این دنیا نبود🥀 خدا به او صبر داد. در مراسم تشییع و تدفین او مانند کوه استوار ایستاده بود. اصلًا فکر نميکردیم اینگونه مقاوم باشد. ٭٭٭ بعد از شهادت وظیفه مادر سنگین تر شده بود! عصرهای پنج شنبه و جمعه به سرمزار ميرفت و آنجا ميماند. بسیاری از خانمها بودند که تازه با شخصیت آشنا شده بودند و به سرمزار ميآمدند.🍃 👇 🍂🌾🍂🌾🍂🌾🍂🌾🍂