‹شَهیدامنیت‌دانیال‌رضازاده›
تولدی مختصر برای مردی که زندگی خیلی ها بود.. و مادری که هنوز چشم به راه است.‌. کاش می‌شد معجزه ای ر
(مردِ زندگی ِخواهرم) سلام،زیبایِ خفته در ارامش.... یادش بخیرشهریورِ پارسال ،اخرین کیک یخچالی که برایت درست کردم. کیکی که برای پارسا داشتم اماده میکردم ولی روزی وقسمت تو شد.ناخوداگاه به پارساگفتم دانیالم ازین کیکا دوست داره،اونم که پرازمحبته،گفت:منودانیال نداریم،بفرستیم براش😭😭ومن باجون ودلم اونوبرای تو اماده کردم.فقط خبردارشدم که تا اخرش خورده بودی. بعد از یه هفته که باهم صحبت کردیم ،گفتم همش منتظربودم بگی خاله دستت دردنکنه عجب کیکی بود، ولی توباهمون صدای ِ شیرینت گفتی ببخشین خاله،چندروزه میخوام زنگ بزنم یادم میشه. منم چقدر بهت تیکه انداختم😭 ایندفعه هم که برای خودِ خودت درست کردم ولی قسمت تو نبود و دیگر عزیزان نوش جون کردن،وتوبازهم یادت شد تشکرکنی.ومن همچنان منتظر..... روزهای بدون توگاهی درسکوت،گاهی با اشک ولبخند میگذرد وما فقط باخاطرات تو زنده ایم،دلخوش به روزی هستیم شاید لایق دیدارتوباشیم. یادت برایمان جاودان [دلنوشته‌ی خاله شهید] ــــــــــــــــــــــــــــ ↓آیدی ایتا و اینستاگرام↓ 『 @shahid_danial_rezazadeh