💔
چشمانش را به زمین دوخته بود و در حال عبور از کوچه بود. متوجه عبور مادر از کنارش نشده بود.
این اولین بار نبود که ابراهیم سر به زیر از کنار خانم ها عبور می کرد. مادر برایش لا حول خواند و قربان صدقه اش رفت.
به خانه که آمد, ندیدن مادر را جبران کرد، او را در آغوش گرفت و دستانش را بوسید. چشمان ابراهیم عادت به جستجوی نامحرم نداشت. افسار چشمانش آن قدر در دستش بود که هنگام تماشای تلویزیون مراقب بود که به چهره زنی، خیره نشود.
📚اسمی از تبار ابراهیم
#شهید_ابراهیم_اسمی
سالروز شهادت
فدایی عمه جان
#امام_زمان
#حجاب
💞
@shahiidsho💞