#سبک_زندگی
#کودک_نوجوان
#نیایش
🌸🌼🌸
خداجان سلام
می دانم قدم بلند شده حالا بزرگ تر شده ام ولی گاهی وقت ها زیاد شجاع نیستم. مثلا شب ها که مامان و بابا می خوابند من کمی فقط کمی می ترسم.
می دانم غول ها و دیوها توی قصه ها هستند ولی نمی دانم چرا این قدر فکرهای بی خودی به سرم می آیند.
مامان می آید توی اتاقم. یک قرآن قشنگ و کوچک می گذارد بالای تخت من می گوید: اگر یاد خدای مهربان باشی دیگر نمی ترسی. چراغ را خاموش می کند و می رود. من دراز می کشم توی تاریکی چشم هایم باز است و قرآن کوچک را نمی بینم. اما میدانم که بالای سرم است. دلم آرام است. اسم تو را تکرار می کنم. کم کم یک عالمه فکر خوب در سرم پیدا می شود. بعد خوابم می برد. یک خواب شیرین و راحت. صبح وقتی مامان و بابا بیدار می شوند من هم چشمم را باز می کنم.
خدایا شکرت
🌹نویسنده: کبری بابایی
🆔
@ShamimeOfoq